ثریا ایرانمنش "لب پرجین" اسپانیا !
--------------------------
برخیز ای سر زمین محبوب من که دشمن ترا میخواند !
اکنون فرصتی کوتاه است برای جنگیدن
ما باید همیشه اسیر باشیم واسیریم
درهرکجا که باشیم پدرانمان اسیر بودند
وما آشفته حالان امروز دربستر این زمانه
بی هیچ هدفی راه میرویم !
بسوی ازادی پرواز کردیم واینک دراین دیار مسیحایی نیز دراسارتیم دیگر آسمانرا نیز از ما گرفته اند ودیگر شب را کمتر خواهیم دید وناقوسها دیگر برایمان به صدا درنخواهند آمد یک یک ستارگانرا زمینرا به صلیب کشیدند دیگر فروغی روشن وامیدی در هیچ کجا دیده نمیشود
دنیای کثیفی است نازنین همه سر بر آسمان یخ زده وبی طلوع مردانی نهاده اند که غیرا از مال اندوزی وکشتار چیزی را نمیدانند .
آفتاب ما نیز گم شد ودیگر از افتابی تازه خبری نیست دیگر شاهد برامدن خورشید ئخواهیم بود دربهارا بستند آهسته اهسته .
نمیدانم درکجا ایستاده ایم اما میدانم دیگر رهایی امکان ندارد مگر با مرگ رهایی پیدا کینم واین درصف انتظا رایستادن تا نوبت بتو برسد بسیار غم انگیز وسخت است .
اینک همه رو به سجده گاه دشمن نها ده دوسر بر استانه شیطان گذارده اورا میبویند اورا میبوسند.واورا میپرستند .
دیگر از نور انس ومهر وایین خبری نیست تنها برق کینه هاست که بر پهنه زمین میچرخد .
این روزها کم کم بجایی خواهیم رسید که حتی تا درب خانه هم نخواهیم توانست برویم درحال حاضر دراین دیار حتی ازاین شهر به ان شهر وازاین دهکده به ان دهکده نیز ممنوع است مگر اجازه داشته باشی اول سفرها های خارحی سپس داخلی وحال محله ها را وکم کم به خانه ها نیز رخنه خواهند کرد تا بدانند درون دهانمان چند حبه انگور گم شده را پنهان ساخته ایم .
آری ! ما بسوی ازادی پرواز کردیم درحالیکه نمیدانستیم بسوی یک هجرت ابدی ویک زندان ابدی فرود خواهیم آمد .
حال دراین غروب تاریک چه کسی جلوه کرده است ؟ شبه عزراییل درهیبت یک مرد ناجی ! نه برای ما بلکه براید دزدان وادمکشان فربه قرن تازه /
دیگرنخواهیم توانست بخوانیم آی زادگاه مهر وایین پرستش ! چون همه را خواهند گرفت وهمه ایام دیرین را ازذهن ما پاک خواهند نمود وما مانند یک درخت خشک بدون برگ درون خویش خواهیم پوسید وخوراک کرمها خواهیم شد .
دیگر کسی اوایی سر نخواهد داد تا جلوه گاه " زرتشت " را بخواند ودیگر کسی گامی بر قله ای نخواهد نها د زمین گم میشود واتش بیخردی همه جا رافرا خواهد گرفت وهمه ما محو خواهیم شد تنها صورتکی از ما میماند برای قرون اینده مانند قوم «نئونارلها" که صد ها هزا سال پیش روی زمین میزیستند .
ما به دست خود آدم کشته خواهیم شد حوای های بی اعتبار .مادر بازار ارتجاعی داریم دست و
پا میزنیم وبرای فرار همه راهها بسته است . پایان
ثریا ایرانمنش 09/11/2020 میلادی سالهای نحس وپر خطر .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر