پنجشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۹

درودی چند باره !


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !          " عکس تزیینی است "

ای مهربان من !  اگر از روی چشم !/ راهی بسوی اسمان ببینی  / وزلابلای پرده مژگان !

آفاق  اندوه مرا تا بیکران خواهی دید .............." نادر پور " 

------------

دیگر حتی اندوه هم  همه انرژی خودرا ازدست داده است وکاری از پیش نمیبرد  خطرناکتر ازاندوه در راه هست .

به ناچار باید تا پای مرگ درکنار آنها بایستیم  وفکارخودار برای همیشه در ضمیر خویش پنهان نگاه داریم  اگر آنهارا به روی صفحه ای بریزیم  فورا باآ ب صافی تمیز خواهند شد .

نانم ترا از سر صدر خواند شست حتی روی سنگی نیز نوشته نخواهد شد !  حال چگونه ما  بتوانیم صلیب شهامترا بر دوش خویش حمل نماییم تا روزی که بر بالای آن میخکوب میشویم .

من  وآذر همسن وسالیم  هر دو با هم بزرگ شدیم  اما او ستاره اش درخشید وامروز صاحب همه چیز هست  ستاره من درهمان حوض بزرگ با اب سبز خانه خانم فخر الدوله شکست وخورد شد ودرمیان  سنگ ریزه ها  فرو رفت . آذر این روزها سخن رانی دارد من این روزها درخلوت وتنهاییم با خودم درجدالم  بهر روی رابطه ها همیشه کار میکنند  و  ضابطه هارا میسازند   پدر من چوب درازی بود بی فایده خودش خوب میدانست ه فایده ای دردنیا نخواهد داشت وخیلی زود  زودتر از  آنچه فکر ش را بکنیم از دنیا رفت اما پدر  او دانست وتوانست اگرچه چند ماهی را نیز درزندان بسر برد ومادر برکرسی مجلس نشست با چه سواد ی؟ نمیدانم ؟.

ما یک رابطه خونی و خاکی داریم خاله مادر من همسر پدر بزرگ او بوده است ! سگی  ببامی جسته گردش بما نشسته ! دختر حاله دیگر مادرم همسر آقاخان محلاتی بود درزمانیکه این غول بزرگ حاکم کرمان بود وآن دختر کوچک بیست ساله  در جوانی از دنیا رفت بی آنکه ازخود یادگاری بجای بگذارد درعوض بحایش ستارگان سینمای هولیود نشستند ! 

تاریخ  هم دروغ است باید خیلی چیز هارا ضبظ کرد  اما آنها هم اگر لازم باشند قابل پاک کردنند باید گذشته هارا فراموش کنیم واز یاد ببریم از کجا امدیم وچرا آمدیم وهدف چه بود ؟

هیچکس نمیداند از کجا امده ایم وچرا ؟ وبه کجا میرویم ! حال این روزها زندگی واینده ما درمیان دستهای ناشناسی است که با اسباب بازیهای سرگرم کنند ه مغزها را کوچک وکوچکتر کردند  حالآ صاحب اندیشه وشعور وافکار ما  میباشند .  

نه چیز یادی برای گفتن ونوشتن ندارم  تنها ی انرژی موقتی ازاین نوشتارها میگیرم وسپس دوباره درلاک خود فرو میروم .پایان 

ثریا ایرانمشن 12 نومبر 2020 میلادی  سالی شوم

          

هیچ نظری موجود نیست: