یکشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۹

رذالت ما

ثریا ایرانمناسش " لب پرچین " 
 امروز روز اموات است ودر این روز دوخبر فوت را نیز داشتیم  بهر روی روانشان شاد . اما دراین روزهای وحشتناک ودر زیر سایه این دولتهای دانا !ونادان ! در یک جنگ اقتصادی که تنها مردم قربانی میشوند  خود  ما نیز یکدیگر را قربانی میکنیم ردالت ما حد ومرزی ندارد  بستگی به آن دارد که روز گذشته ویا ساعات گذشته ویا هفته گذشته چگونه واز چه ازطریق تغذیه شده ایم وچگونه باید حرف بزنیم کاغذی که به دست ما داده ومارا پشت یک دوربین نشانده اند وشاخه گلی نیز برسینه  ما زده اند  باید اوامر را اطاعت کنیم اگر چه به ظاهر به اصل  کاری مربوط نیست اما درواقع چرا ! هست !حالی یکی دونفر هم بطور استقلال برای خود کاری میکنند  حرفی میزنند وباد میبرد ودرجایی نیز ثبت نمیشود غیر از دفتر خودشان !
شب گذشته  مطابق معمول که برای خوابیدن در انتظاریک قصه گو بودم آن پیرمردامد قبل از هر چیز ولادت با سعادت شهریار جوانرا تبریک گفت   وسپس گفت طرفدارن ایشان همه  باکلاس مرفه وبا همه فرق دارند  نه آن آت آشغالهای .....نزدیک بود گوشیر ا به بیرون پرتاب بکنم از یک طرف  برای مردم گریه میکنی اشک تمساح میریزی واز طرف دیگر میل داری یک دیکاتور ویک امپراطوری داشته باشی ازیکطرف میگویی من جمهور یخواهم از طرف دیگر  برای مردم تعیین تکلیف میکنی از کجا میخوری ؟ حالم بهم خورد  صقحه را بستم ورفتم به آهنگی قدیم که شادروان  حسین ملاح آنرا با هزار بدبختی ...اینکه میگویم با هزار بدیختی حریف بانوی آواز خانم مرضیه نمیشد تا یک تکهرا درست بخواند وشعر ان گویا از شاعر سخن سالار بود  موزیک بی نهایت زیبا بود اما شعر همچنانکه گفته شده بود مارا بکام طوفان کشاند تا آب یکسره  از سر همه ما بگذرد  ....وگذشت هردو دراین کار دخیل بودند وهردو.... بعله  ! این آهنگ گویا  پنجاه سال پیش  ساخته شده بود ودست آخر  استاد ملاح چوب دستی را برزمین انداخت . به خانم آوازه خوان گفت : 
خانم شما بروید لباس بشورید نه آواز بخوانید !اما آن خانم با ستاره به دنیا آمده بود . بهر روی قصه گویی نداشتم  تا بخواب روم خود برای خود آواز  خواندم ! حال کویدو 19 تا نزدیکترین  ما آمده  باید درانتظار امتحانات باشیم همکلاس نوه ام   بیمار بوده آیا او هم دچار شده ؟  بقول رندی خدا مارا به راه راست هدایت کند ! پایان 
یکشنبه اول نوامبر 2020 میلادی /

هیچ نظری موجود نیست: