شنبه، آبان ۱۰، ۱۳۹۹

ایراندخت


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا ...

من دفتر چه های زیادی را سیاه کرده ام مثلا خاطره نویسی اما متاسفانه نمیتوانم خط خودم را بخوانم ! تنها یکی را یافتم که بسیار قدیمی بود ودرآن خاطراتی را از زنی میگویم که  از روسیه سرازیر سر زمین ماشد مشاهدات اورا درطی راه نوشته ام کاری به خود او ندارم  تنها یک گفته او مرا رنج داد ومن متوجه شدم بادیگران فرق دارم ! وآن رنگ پوست مسی من بود همین / حال سالها گذشته شاگردان زیادی تربیت کرد منجمله همین سایه ! که شگرد او بود !اصالت  او ا زترکیه وشهر ازمیر همین شهری که امروز زیر زلزله ترکید میامد  اما راهی روسیه شده بود ! ودرانجا همسری داشت که مفقود شده بود! حال به سه فرزند خردسال ویکی هم درشکم ا زراه باکو وارد ایران میشد تا به مشهد برود ودر

 پرورشگاه آنجا تعلیم شاگردانرا بعهده بگیرد ! در زمان رضا شاه بود ونخست وزیری تیمورتاش .

شاید دران زمان من هنوز به دنیا نیامده بودم چون هنگامیکه با خانواده  او  آشنا شدم تازه از دبیرستان بیرون آمده بودم یک بچه بی تجربه وبسیار خجالتی وبا همان بچه ای که درشکم بود حال مردی سی ساله شده بود اشنا شدم . بهر روی گفته های اورا درطی سفرش دراینجاا میاورم ...........

هیچ دشمنی با او ندارم  ونداشتم او دشمن من بود .

----------------

-  هنگام مسافرت  سخت وطولانی از قفقاز  در باکو  بخاطر حامله بودنم سخت بیمار وبستری بودم  وپس از بهبودی  وبا کشتی که روی رودخانه ولگا  حرکت میکرد به طرف دریای خزر  میرفتیم .

- میل داشتم درباکو مدتی بمانم اما دیگر حالم خوب شده  بود وعلتی برای ماندم  درآنجا نبود مجبور  بودیم هرچه زودترآن شهر را ترک کنیم همسرم درهمان شهر مفقود شده بود ! من قدرت راه رفتن نداشتم  تا تفلیس از طریق زمینی حرکت کنیم  وبمن توصیه کردند  مدتی در سواحل ایران بمانم ! .( دراینجا  توضحیی نمیدهد همسرش چه کاره بود وچرا ناگهان مفقود شد ! وچرا او با سه بچه خردسال   راهی سر زمینی شد که حتی زبانش را انمیدانست البته او به چند ربان رنده دنیا وارد بود / ترکی / فرانسه/ انگلیسی / المانی / وصد البته روسی  ).

==============

-انحصار کشتیرانی  در دریای خزر در دست روسها بود  ودران زمان یک بیماری بسیار خطرناک مسری نیز شروع شده بود که مارا دررشت قرنطینه کردند  ورفت وامد کشیتها به ندرت صورت میگفت .-به گمانم نوعی تیفوید بود  من نگران فرزندانم وخودم بودم  وعجب آنکه اروپاییها باین بیماری دچار نمیشدند !!! میگفتند بخاطر تغذیه آنهاست ! 

- غذا خوردن انها با بومیان خیلی فرق داشت  روسیه دور شهرهای نخجوان / جلفا / ایروان / نوار ایمنی گذاشته بود !!

- تنها کشتی که بین باکو وایران  دررفت وامد بود  کشتی ( گراند دوک میشل ) ! نام داشت  این کشتی در جزیره ابشوران ؟! د رفاصله  پنج ساعتی  از باکو مارا به ساحل میرساند !.......( دراینجا به درستی نمیتوام خطوط را بخوانم )! 

- آبشوران منظره ای بسیار غم انگیز داشت چون درانجا  حوزه های نفتی بسیاری  وجود دارد  !.

-تنها  کشتی که درانجا بین آبشوران وباکو رفت وآمد میکرد یک کشتی تجارتی  بنام " ولگا" بود 

- در مشهد سر ( بابلسر ) عده ای ارامنه یک رودخانه را اجاره کرده بودند ! وماهیهایرا  صید کرده آنهارا دودی میکردند وبه روسیه میفرستادند ) خواننده عزیز باید بداند که من  تکه تکه مینویسم ! 

 (همین کاری را که الان چینی ها با خلیح فارس کرده اند )

فقط میل دارم بدانید که روسیه همیشه ارباب ما بوده وهست وخواهد بود ونوکرانش چگونه درایران خدمت میکردند این داستان همچنان ادامه دارد . 

بیچاره  ایراندخت ما چقدر تنهاست دلم بری تنهاییش میسوزد >

شنبه 31 اکتبر 2020 میلادی ( شب هلووین ) !

هیچ نظری موجود نیست: