یکشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۹

ملکه المالکه!

 .......و آورده ند  روزیکه آن بانوی تاجدار بر تخت نشست دستورداددکه به دور مقبره پدرش که درگورستانی  افتاده بود  میله های اهنی بلند بکشند که نمایان باشد وآن نوکران درگاه  وحاجبین چنان آن میله هارا وسعت دادند وعریض کردند که چند قبر انسان  بیگناه به زمین فرو رفت واثری از نام ونشان آنها باقی نماند وآن روز که من با باری که  درشکم  داشتم به زیارت پدر رفتم اثری ا از مقبه او  آنجا نبود ! درزمین   فرورفته تنها یک تکه سنگ بیرون مانده بود  فریادم بر آسمانها  رسید مردم ریختند چی شده گمان بردند که زایمان زود رس است اما من گفتم که " پدرم گم شد هم نامش وهم نشانش  زنها به همراه  والده مکرمه مرا به یک کافه بردند اب خنک دادند  مرا نواز ش کردند ومشتی نفرین نثار آن ملکه تاجدار کردند اما دیگر فایده نداشت ومن گریه کنان بخانه برگشتم .......... این است  حکم بزرگان وملکان در باره زیر دستان !!!!

باقی بماند هیچگاه دیگر اورا نبخشیدم .وفراموش هم نخواهم کرد .

ثریا / اسپانیا / " لب پرجین " چهارم ابانماه 1399  برابر با 25 اکتبر 2020 میلادی . 

به پایان امد این دفتر  حکایت همچنان باقی / به صد دفتر نشاید گفت وصف الحال مشتاقی 

هیچ نظری موجود نیست: