یکشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۹

پاک میشویم

یک دردنامه  /روز یکشنبه 26 ماه ژولای 2020 میلادی . اسپانیا .
-------------------------------------------------------------
تو ای یار !  تو ای یار دیرین و دلدارم 
چو میخواهم  که ئامت  را نهانی بر زبان آرم 
صدا در سینه ام چون  آه میلرزد 
چو میخواهم  که نامت  را به لوح نامه بنگارم .

دوروز  در یک یک سکوت وبی تفاوتی خودرا پنهائ کردم  برای دو ابر مردی که روزی خانه ای برایم ساختند ومرا بر پیکر خورشید نشاندند  امروز از آنها خبری نیست اما روحشان درسرتاسر عالم دشمنانرا میلرزاند  ودوستان را مینوازد .

 آینده! کدامین اینده درانتظار چه کسی هست ؟ درانتظا رآنهایی که ما نمیدانیم  اما درانتظار ما نیست .نوعی نا امیدی جانها را فرا گرفته است . اینده چه خواهد شد ؟ وآیا اینده ای خواهیم  داشت ؟
روز جمعه مردم ترکیه یا شهر اسلامبول با چه سرعتی میدویدند تا  خودرا به مسجد تازه برساندند تا نماز جمعه را  بجای آورند موزه  ایا صوفیه از میان ر فت واشیای درونش به کجا رفت کسی نمیداند  اما سر تاسر دیوار لبریز از نامهای مذهبی بود  سلطان البن ارالجابر اردوغان عثمانی !!!! نوکر همیشه حاضر به خدمت موزه را به مسجد تبدیل کرد درآمدش ببیشتر است .

گذشته های  مارا از ذهنمان پاک خواهند کرد   هر چقدر فریاد بکشیم وناله کنیم وبنویسیم همه را خواهند زدود  گذشته ای نخواهیم داشت  مگر حکومت جبار حاکم بر سر زمین من میلونها انسان  بیگناهرا نکشت تا از گذشته  کلامی بر زبان نیاورند وبه اینده نیز نیاندیشند چرا که خودشان نیز نمیدانند آینده چه خواهد بود باید دستورات از بالاها برسد .

 حال ارکستر ما  تبدیل به ارواحی شده است  که هریک در گوشه ای ازروی شیشه دستور گرفته ومینوازد . وآن باقیمانده  هنر آواز را آنچنان درلجن مالیدند که برای همیشه خاموش ماند وارکسترش نیز از هم پاشیده شد هفتاد سال خدمت به هنر با یک  حکم دود شد وبه هوا رفت !  بقیه نیز ساکت درگوشه ای برای دل خودشان آواز میخوانند ویا میرقصند .

چهادره روز دیگر  برای ما قرنطینه صادر شد  دیگر هیچ کس نخواهند آمد وما به هیچ کجا نخوهیم رفت این ویروس سیاسی عبادی کار خودش را خوب  انجام میئدهد .

برای مسلمین مهم نیست به مسلمین کاری ندارد بخصوص مردانرا آفت نمیزند انها به نماز می ایستند در روزهای عزا سینه ها را لخت کرده بر ان ومیکوبند  ودر زیر  عماری شراب را مینوشند  وحب را بالا میاندازنند .زنان وکودکان وجوانانند که قربانی میشوند .و......

دیگر هیچ امیدی به اینده نیست  ودیگر هیجکس نمیتواند چمدانی را لبریز از عشق کرده به خانه دوست برود .
دیگر نمیتوان درانتظار لب  معشوق یا معشوقه نشست پوزه ها همه بسته شده اند  دهانها همه مهر  وموم است .
 میل ندارم نا امیدی را بخودم راه بدهم  اما زندگی آنچنان مرا درفشار گذاشته که دیگر راه جلو وعقب را رفتن را  نیز ندارم درحال راه میروم حالی که نمیدانم چند دقیقه بعد به کجا پرتاب میشوم . 
خوشا بحال نادانان !!!! روی فیس بوک عکس اش رشته / کوفته تبریزی / هنر  هنرمندان ایرانی !!!یا آواز جلال همتی ویا همین زباله ها  چیزی گیرت نمی اید  یا تولد توله مامانی ویا ......
مرگ دلها بنظر کسی نمی اید /
من وسایه ام همچنان  راه می پیما هستیم 
 در شهر های ناشناخته  ودیوارهایی  که مارا نمی شناسند تنها نقاب ترس را بر صورت زده ایم وهر لحظه خبر رفتن یکی را میشنویم / آه ....اوهم رفت ؟ .
بنشین ای سالخورده  مرد  مسافر 
 به کجا میروی با کوله باری بردوش 
مرگ در چند قدمی تو کمین کرده است 
با عشق  خداحافطی کن  ودلتنگش مباش.
پایان 
ثریا / اسپانیا یک روز یکشنبه داغ !
  
( ایکاش این کیبورد من اینهمه حر ف رررر را دوست نداشت وچند بار آنرا تکرار نمیکرد  حالم را میگیرد ) !