ثریا ایرانمنش " لب پرجین " اسپانیا !
--------------------------------
ای کوه سپید پای در بند
ای گنبد کبود دماوند
...........
تنها افتخار ما همین کوه بلند یا بعبارتی بقول ملک الشعرای بهار همان دیو سپید
پای دربند بود که آنرا نیز منفجر ساختند پس از ویرانی مجسمه بزرگ مرد فردوسی ودنیا ! ساکت وارام هراسی در میراث ونگاهداری وپایداری در نیفتاد همه ساکت بودند تنها کمی زمین لرزید اما کسی نگفت که کوه الوند یا دماوند کوهی آتش افروز است درهیچ کجای تاریخ زنده ما نامی از آتش فشانی وحود ندارد این اتش به دست باغیان وغارت گران افروخته شد .
مجسمه فردوسی را درهم شکستند تا لفط دری وفارسی را بکلی نابود سازند وبجای آن زبان ملعون شمر را برایمان بگذارند چه کسی برایمان تعیین سرنوشت کرد ؟
ای خدایی کرده در لفظ دری
در پیام مشرقت پیغمبری
ای که گفتی با جوانان عجم
کای خمار الودگان جام وجم
راستی جان من وجان شما
لاله ام من در گلستان شما
.......
وین لاله سرنگون شد وبشکست وفرور یخت وصدایی واوایی برنخاست .
آن کوه بلند وافتخار آمیز ما که بقولی میخ زمین بود نیز درهم شکست تا جا برای برادرن دینی باز شود آن کوهی که خورشید اول باو سلام میگفت ودر روشنایی وسپیدی برفی که هیچگاه اب نمیشد ما لب بر لب حویبارها میگذاشتیم تا آب روان آنرا بنوشیم وهوای مطبوع کوهستانی در جوار آن مادرانه هر تابستان مارا بسوی خود میکشاند .
لرزشی بر زمین افتاد دو کسانی گریختند از بیم جان اما کسی نپرسید جه شد ؟ کجا شد؟ همه دربیرون درفکر بد نامی یکدیگرند وکسی بفکر زمین نیست بفکر پستان مادر نیست وبفکر ناموس مادر نیست همه دست در دامن او به بدنامی خویش مشغول وهریک تکه ای را به یغما میبرد وما تنها ازیک دریچه کوجک به موزه تاریخ مینگریم تاریخی که تحریف شده است تاریخی که که دروغ نوشته شده است وخزانه ای را که به یغما برده اند وبجایش شیشه ها بدلی را گذاشتند ونامش را خزانه جواهرات دولت گذارده اند !!!!
مردک مفنگی وپیر. مردنی را اوردند تا روضه رضونرا بخواند همه سرشان گرم اوشد وگرم گفته های بی معنایش وناگهان کوه منفجر شد !!!
حال آی افتاب روشتن عمگین غربت ابدی ما !
ویرانه ها هنوز به نور نشسته اند وداربستها هنوز بر پاست
وبعد ازان طوع غمگین تو شب نیز برما حرام باد .
پایان روزگار ما و روزهای غمگین وغمگین تر
وابادی سر زمین گلو بالیسستها بر همه مبارک با د
ای مونس عزیز وقدیمی من
درازدحام این همه تصویر
یا درمیان اینهمه تزویر
آیا مرا تو دباره باز خواهی یافت
یا من ترا دوباره زنده خواهم دید؟
پایان
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 09/05/2020 میلاذی برابر با 19 اردیبهشت 1399 خورشیدی/