یکشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۹

دروغ جهانی

دلنوشته روز یکشنبه  10 ماه می 2020 میلادی×
-----------------------------------------------
تنها  موردی که میتوانستند  عده ای را ازبین ببرند و در تنها موردی که بهر روی اقتصاد ورشکسته بعضی از سر زمینها رو به رشد برود وسر انجام جای باز باشد برای نفس کشیدن آن بزرگانی که هم اکنون گرد هم در یک اطاق دربسته دور یک میز نشسته اند وبرای فردای ما تصمیم میگیرند .

این کرونا برای رژه وارتش  سر زمین یخ وروسیه نبود رژه  سالیانه انها بر گذار شد  این کورنا برای آنهاییکه هرروز گرد میز های بزرگ نشسته  برایمان  برای فردای ما  - تعیین تکلیف میکنند نبود ! این بیماری کاری به پلیسهای گشتی بدون ماسک ودستکش نداشت تنها جریمه را باید میدادیم که چرا نفس کشیدیم انهم درهوایی که باید با اجازه میبود . 

 تنها موردی که میتوانستند مردم را درخانه ها زندانی کنند و تک تک انهارا سر شماری کرده بسوی گورستانها بفرستند اکثر پزشکان خریداری شده ویا اگر زیر باز نمیرفتند از پنجره ها به بیرون پرتاب م / میشدندویا بطور مرموزی درمیگذشتند ویا  سکته میشدند  !!! .و پرستارانی که دهانشان قفل بود !!

برادر بزرگ هر روز  دستوری تازه میدهد بنشیند . نه بلند شوید . نه بخوابید . .سرانجام حال دنیا نفس شمارا با یک دستمال کثیف والوده بعنوان ماسک میگیرد تا بقیه نقستان در گلوتان مانده راه نفس را ببندد .
 دروغی بزررگ بود  فریاد کسی به جایی نرسید وبدبختی آنکه هر فردی برای همسایه خود یک پلیس بود ودستور میداد / با ته مانده های انبار ها ی سوپر ها تغذیه میشیدم تا غذاهای جدیدی ساخت  شرکت مقوا وروزنامه وو زباله به ببازار بیاید از همه مهمتر فروش تابلتها سر به اسمان میکشیدند  بچه های بییگناه درون خانه زندانی وتنها ارتباط انها با دوستان ومدرسه همین صفحه های بود که د.وچشم برادر بزرگ انها میپایید . 

خواب وحشتناکی بود  ! ایا بیدار شدم  یا هنوز درخوابم ؟  فززندان عزیزم نور چشمانم دلم برایتان تنگ شده  در چه موقعی ارباب بزرگ اجازه خواهد داد تا شما را ببینم  وزیر سایه مردان غول پیکر صوررت ودهان بسته با لباسهای غواصی ترس را از جان ما بزداید .

بهترین  نوعی که میتوانستند مردم را ازهم دورسازند فاصله ها به دومتر رسید کم کم به پنج متر میرسد وآن تنها دلخوشی ما قهوه خوردن  دریک استکان پلاستیکی دریک قهوه خانه نیز برای ابد تمام شد .
حال ایا  میتوانیم از پنجره اطاقی که درآن مجبوسیم نفس بکشیم ویا برای هر دم وباز دم باید سکه ای درحلقوم شما بیاندازیم ! .
دروغی بزرگ دروغی بزرگتر از همه دروغ های تاریخ  بزرگتر از انقلابات  وبزرگترا زجنگها .

روی فیس بوکم صبح زود نوشتم : 
خیال میکنم به ابتدای جهان با زگشته ام ودراین شروع کائنات تازه ایا کسی زنده هست ؟ و... چه کسی ؟

آوای بلبلان خاموش شد صدای انکرالصوات ها بلند است من نمیتوانم بیرون بروم اما امام جماعت میتواند به مسجد برود ونماز را بررگذار کند  ؟! ومردم را شستشوی مغزی بدهد با ان برگه ای که دردست دارد واز پیش نوشته شده باو داده اند ؟! .
پایان 
ثریا / اسپانیا / 21 ادریبهشت 1399 خورشیدی