چهارشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۹

ایرانستان

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا.
---------------------------------

" رای من کجاست " رای تو ؟  رای او ورای ما ورای شما همه درون کیسه دنیایی جدید است  وتقریبا گم وفراموش شده است .
سیزدهم تا پانزدهم ماه می  روز تجزیه یوگسلاویا بود  سر زمینی که بهشت را نمایان میساخت  نگین اروپا وسر زمینی آرزو پرور برای توریستها /  امروز دیگر نامی ونشانی از آن " یوگسلاوی" نیست  نشانی از آن موسیقی  تاریخی  نیست  نه هیچ نشانی  از یوگسلاویا نیست .بلکه چند کشور بیگانه که هرروز بنوعی سر یکدیگر زیر خاک میکنند وبجان هم میافتند وبکلی فراموش کرده اند که روزی سر زمینی یک پارچه  وهمه درکنار هم با صلح وصفا میزیستند .
حال باید در انتطار چنین سرنوشتی برای ایران بزرگ بود  حضرت ولایتعهدی دیگر حوصله تکان دادن خودشانرا هم  ندارند سنشان بالا رفته وبرای رهبری دیگر کمی دیر است ومادر مهربانشان نیز پس از سالهای!!! لبخندی بر لبانشان نشست ؟ _ به گفته یک مجله زرد فرانسوی ) دیگر کو.دیئ 19 کهنه شده باید خبرهای تازه تری را بخور د مشتریانش بدهد مشتریان نیز معلومند مدتها این ویروس بلا گرفته همه خبرهارا تحت الشعا ع قرارداده وهنوز برایمان افسانه میخوانند که شش ماه دیگر باز میگرددودارویی هم برایش یافت نشده همین که هست !
فعلا ما کارهای بزرگتری داریم باید اول کردستان بزرگ را که اکثرا سنی هستندویا عمررا میپرستند  تشکیل دهیم وسپس آذرربایجانرا که زبانش بکلی با لسان فارسی فرق دارد و خراسان بزرگ  که هم اکنون چند تکه وبصورت ملوک الطوایفی اداره میشود  اصفهان / شیراز/ تهران / قم / نیز درددست ملت شیعه اثنا عشری باقی میماند تا با کمک دوست وبرادر بزرگشان بصورت دیکتاتوری نیمه مذهبی ونیمه کمونیستی اداره شود  وجنوب ؟ حرفی از جنوب نباید زد جنوب آهسته آهسته به زیر خاک میرود وشمال ؟ شمال هم نصیب گرگی دیگر میشود نیشابور وسمنان وغیره هم بهر روی سهم . گرگی وجایی خواهند یافت .
جنوب گم خواهد شد به همانگونه که سرااسیاب گم شد وتنها یک تکه سنگ از آن باقی ماند ومردی روی ان نشست تا بگوید روزی اینجا قصبه ودهی بوده که من زاده شدم امروز اثری نه ازآن سنگ هست ونه ازآن مرد .
کرمان  سیستان بلوچستان با مردمانی معتاد  بدون اب زمینهای بایر خشک !!! نه به درد کسی نیمخورد معادنش را خالی میکنیم وبقیه را هم ... فعلا برایش نقشه ای ندارند شاید همچنان دردست روسای شیخیه بماند . 
وآن کوه بلند پر غرور که هم اکنون در زیرآ ن تونلی احداث شده وخانه های انچنانی/ کم کم فرو مینشیند وزمین هایش تبدیل به برجهای بلند وکلان شهر خواهد شد  شمال ؟ شمال را هم شاید تقدیم آن جفرسون با قانون اساسی اش کردند تا اروزهایش بر آورده شود !!!
حال ما غربت نشینان بی تقصیر  هر صبح وشب کنار قصه های ننه من غریبم مردان وزنانی میینشینم که یا شاهنشاه را میپرستند ویا جمهوری را ویا  دنبال آن پیرمرد همه فن حریف دغلباز مصدق السلطنه  هستند بت میپرستند قهرمانشان تنها همان پیر مرد ریا کار است . ویا هیچکدام  /عمرمان تمام شد همینجا به درک واصل خواهیم شد   بکسی مربوط نیست کار ما - برایشان تکه نانی هست وچکه آی عرقی ودستی هم درمیان بر میاورند که آهای ایهناالناس ما مبارزه کردیم ! اما خوب نشد !!.....

خواب ا زجشمانم گریخته درانتظار جمع کردن صندلیهای  آن رستورن بودم که دوباره باز شده وچقدر  دلم برای ان سکوت تنگ شده بود حال دوباره ولوله ها بر پا شد واین بار شدیدتر. واین بود قصه پر غصه ما دراین نیمه شب چهارشنبه شب  .
 دنیای ما دردست ما فیهاست  باید یکی از راهارا بلد باشی وطی کنی نامشان هرچه هست  - گلو بالیستها ویا جهانخواران ویا دزدان وعیاران مهم این  است که بتوانی راه انهارا طی کنی  ومهم نیست ازکحا وچگونه همینقدر که بتوانی  ضعفارا زیر پا له کرده ومال  وجانشانرا ببری کافیست  تا درلیست ما قرار بگیری ونامت درفهرست مردان بزرگ ونامی در مجلات بزرگ  پر ابهت چاپ شود /

کشتن إن دختر چهارده ساله بجرم عشق به دست پدرش نشانی از یک تمدن ویران وفروریخته است  دختری که عاشق بود پسرک از دهی دیگر بود واین قوم وقبیله بازی نشانی از آنچه که دربالا نوشتم میدهد  سر زمین ما متشکل است از چندین قبیله که گردهم آمده تنها وجه مشترک انها زبان فارسی است .
حال برادر "مادورا "کم کم زبان اسپانیایی امریکای جنوبی را نیز بما یاد خواهد داد  به همانگونه که یاد داد قانون بردگی یعنی چه وقانون سیاست چکونه است هر که زورش رسید رییس است ( پس رای من کجاست ؟ ودموکراسی چیست ) ! یک شوخی تلخ است  امروز درجهان ما قانون حنگل حاکم است گوسفندان به دست گرگها پاره  پاره خواهند شد و گوشتشان نصیب سگهای درنده ومحافظ گله خوکها  / پایان 
نیمه شب چهارشنبه 27 ماه می 2020 میلادی برابر با 7 خردادماه 1399 خورشیدی /وغیره.....اسپانیا