شنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۹

آفتاب وآفتابه

ثریا ایرانمنش " لب پرچین"اسپانیا !
-------------------------------

عمر نخست من  -  که دراندیشه ها گذشت 
 بر پرده نگارگران اشگار نیست 

تصویر من که آیینه عمر دوم است 
چیزی بجز تصور صورتگران نیست 
-----------------------------------
؟ آنچه را که نوشته بودم ناگهان از روی صفحه ام پاک شد ؟
حال بخاطر ندارم که چه چیزی را نوشته ام !

تنها میدانم که چیزی برای گفتن نداشتم  در رفت وامد بین اطاق خواب ونشستن روی مبل ودستشویی واشپزخانه  وعزلت وتنهایی الهامی نمیبخشد  درهیمن افکارم دست وپا میزدم که چشمم به " صمد اقا " جناب پرویز صیاد آفتاد .
چه زیبا سخن گفت وجگونه نوروز مارا  به اسمان برد وبه ان بزرگی وعظمت وپیرزوی دادوبه آن افسار گسیخه گان ودریوزگان وگرسناگان ووحوشی که امروز بر سر زمین ما حاکمند ودست دردست یکدیگر داده ومیخوانند همه فرهنگ مارا به نابودی بکشند  گفت فرق نوروز درست مانند آفتاب وافتابه است !
او با نشانی از " فروهر" که درسینه داشت اشعاری را با صدای اسمعیل خویی پخش کرد ورقصی دلپذیر از مردمی که هنوز به نوروزشان وفادارند ونانرا به نرخ روزنمیخورند .

این موجودات  پلید سالها نیز با شاعران بزرگ ما درافتاده اند  نظامی گنججوی بطور ناگهانی غیب شد حافظ شاعری ناتوان مطرود میخواره وهرزه نام گذای شد وخیام نیز برای همیشه به زیر غبار فراموشی رفت  دست دراشعار حافظ بردند  درساغر بجای شراب گلاب ریختند اما بیفایده بود او همان مرغ آتش زا بود که از زیر خروارها اتش خودرا بیرون کشید وسربر آورد  وگفت :
ای بیخبر بکوش تا صاحب خبر شوی
 تا ره رو نباشی  کی راهبر شوی 

حتی مرحوم کسرو ی با همه روشنفکری خود باز دربعضی از جاها به حافظ تاخته بود ....کاری نمیشود کرد دین بهر روی آنهم دینی تازه ونو پا در مغزها بنوعی وحشتناک جای خوش کرده است وانسان باید خیلی قوی واز خود مطمئن باشد وجسارت این را داشته باشد تا این ارجیف را اویزه گوش قرار ندهد  به زبان بیگانه خدای نادیده ودرجایی قهار وجبار وآدمکش را رو به یک جعبه سیاه تجارتی   ستایش کند  ونمیداند که " 
خدا دردل سودا زدگان است بجویید 
مجویید زمین را ومپویید سمارا

ابلیس امروز درقالب  یک آدم زمینی ظهور کرده است  واز لابلای  کوههای آتش فشان ودرختانی که میروند تا آتش افروز شوند  از باختر به خاور  نزدیک شد  وهمه عاشقانه ها را به ویرانی کشید  ودرخواب خوش  عاشقان نیز حضورش را اعلام داشت .
کم کم نقاب ازچهره این دست پروده های نوظهور کسب وتجارت  برداشته میشود ومردم به خود خواهند آمد وخواهند دانست که  تفاوت نوروز ما  با همه اعیاد قلابی آنها فرق دارد وبقول  آن مرد بزرگوار  فاصله میان افتا ب تا افتابه  میباشد .
امروز روح وروان ما غذای شام وروز آنهاست   از ضعف ما  استفاده کرده وخودرا پروار مینماید کدام مرد روحانی را تا امروز دیده اید که ترکه ولاغر وباریک باشد همه از شکم پهن شده اند چراکه آنها معنا ومفهوم ریاضترا نمیدانند چیست آنها تنها ازهمین طریق میتوانند از مردم نادان سواری بگیرند وعده ای  اوباش نیز از آنها طرفداری میکنند آنهم با قمه وتیغ تیز بی عقلی وبی سیاستی  . کیسه ای مملو از کثافت وپهن که با عبا رویش را پوشانده اند  اما نمیدانند که بوی گند آنها عالمگیر شده است .
مانند جذام بر روح وروان ما  نشسته اند  بی آنکه حراحات مارا درمان کنند با تیغ بی همتی وشمشیر بی شعوری  جراحتهای مارا بیشتر میکنند  وخود باده پرست وخوش در کنار حرمسراها  دل به لذتهای جهان داده اند .
همین چند روز پیش  ریاست جمهور اندونزوی با حرم سرایش برای خانه نشینی به یکی از قصرهای دورافتاده خود رفت  برای او ملت یک زگیل است  بر پیکرش  همچنان که امروز سالمندان وبیماران زگیلی برپیکر از ما بهترانند  وباید بروند جایشانرا رباطها پر خواهند کرد بیمارانی که هیچگاه بهبود نخواهند یافت  باید تبدیل به جنازه شوند ودرخاکی ویا خاکستر ی تمام شوند .

هر روز بعد ازغروب نزدیک ساعت هشت شب ملت روی بالکنها جمع میشوند  دست میزنند 
پای میکوبند ورادیوها ودستگاهای موزیک خودرا تا عرش بالا میبرند ظاهرا برای خوش آمد گویی به پرستاران ودکترها ! اما ایا هیچکدام چهره یک پرستاررا دیده اند؟ واگر این خانه نشینی که هر هفته تمدید میشود ادامه پیدا کند ناگهان همین ملت مهربان سر به شورش بر میدارندوناگهان به کوچه وخیابان میریزند وهمه جیز هارا از بین خواهند برد .
هر هفته به دنبال یک نشست تعطیلی هارا تمدید میکنند در امریکای شمالی مدارس تا آخر سال تعطیل اسست وبما مژده داده ند که تا ماه ژوئن  همه چیز  به پایان  میرسد یعنی سه ماه  زندان انفرادی > پایان

و.... آن کس  که درستایش می  - عاشقانه میگفت : 
ما درپیاله عکس رخ یار دیده ایم 
ای بیخبر بکوش تا صاحب خبر شوی
او!   
هرگز گمان نمیبرد  که مستان بیخبر 
 تصویر جاودانه ابلیس را شبی 
 درجام ماه  - چهره دلبر گمان کنند ! 
.ز شوق این مکاشفه فریاد برکشند 
کای آفریدگار  جهان شد به کام ما ........زنده نام "نادر نادر پور "
پایان 
ثریا ایرانمنش . 04/04/ 2020 میلادی برابر با 16 فروردین 2579 شاهنشهی . اسپانیا !