سه‌شنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۹۸

برای تو !

ثریا ایرانمنش . " لب پرچین " اسپانیا "
------------------------------------
سهراب سپهری  " از دفتر هشت کتاب  " اهل کاشانم " !

من صدای بلدرچین را میشناسم 
رنگهای  شکم هوبر هارا /  اثر پای بز کوهی را 
خوب میدانم  ریواس کجا میروید 
سار کی می آیید  .کبگ کی میخواند  باز کی میمیرد !
ماه درخواب  بیابان چیست 
مرگ در ساقه خواهش 
وتمشک لذت  زیر دندان هم آغوشی .
--------- سهراب سپهری 

من دیده ام  زندانهار ا  وهزارن  زندانی را انباشته از مرام انسانی -
من دیده ام 
 ملتی ستم کشیده را زیر یوغ اسارت بیدادگری  
من دیده ام 
سر بازان را که از گرسنگی  وتشنگی در  خشم وبیزاری  جان سپرده اند 
 من دیده ام 
ابلیسی را درجامه یک ارباب یم حاکم جبار 
 که قربانی میسازد 
 خدایش را  / ایمانش را  روانش را  
بخاطر  آنکه روح  شاه خو ش باوری را بیازارد 
 وبرای حفظ خود  فریب بدهد مردم را 
 من دیده ام 
قربانگاه را که آلوده گشته  بخون بیگناهی و.... 
من دیده ام  دستهای  خونینی را که  ژرف ترین  آبهای اقیانوسها 
 قادر به پاکیزه  کردن آنها نیستند 
و..... آیا سلطنت خداوند هم  در زوایای  این حاکمین  فرو افتاده است ؟! 
................
جوانی ( ولیعهد میشود )
مردکی  بد نام  کارش مسموم کردن  شعور جوانان است 
وحکم میراند 
شورا ( اپوزسیون)  غافل است وباطل  ونا پایدار 
دین وایمان   متزلزل 
خزانه تهی 
اعتقاد ملتی  در  معرض هتاکی 
خطر شورش آشکار 
وطن درآستانه فرو پاشی  
به امید یک ( تاج) !
 فرو مایگان  درانتظار  میراث
 وما  به تماشای نابودی وقربانی کردن ملتی ایستاده ایم .ثریا 
..............
ورق پاره هایی را که درون دفترها وکتابهایم یافته ام وروی آنها هر بار چیزی نوشته ام وامروز آنها را : پاکنویس: کردم .
پایان 
بعد از ظهر سه شنبه 3 مارس 2020 میلادی برابر با 14 اسفند 2678 شاهنشاهی /