یکشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۹۸

زندگی یعنی این !

ثریا ایرانمنش / اسپانیا /
یک دلنوشته !
----------------------
هوا بس نا جوانمردانه  گند وبو دار است !
 حناب تزاریان قرن بیستم میخ را تا سال 2036 کوبیدند با تعویض قانون اساسی  یعنی ایشان تا آخر عمر گرانبها یشان همچنان در کاخ های طلایی میان آجرهای ساخته شده از طلا وتوالت طلایشان در رفت وامدند ومشغول معاملات بمب های  اسباب بازی خواهند بود تا بر طلاهایشان افزوده شود ودست آخر مانند آن افسانه  کلاسیک دست به هرچه میزنند طلا میشود وسپس درمیان طلاها ازگرسنگی جان خواهند داد   درآن سوی قاره  هم آن ارتیست درجه اول جانرا به جانان خواهد سپرد ویک بانوی مامانی درپشت میز خواهند نشست ودستورات حضرت ابراهیم واسمعیل را با هم اجرا خواهند نمود و....

در سر زمین بلا زده ما همچنان سگهای درنده مشغول پاره کردن وتکه تکه نمودن مردم وسپس   خاک خواهند بود واگر این حکومت میل داشته باشد همچنان با زور اسلحه وبمب  وادمکشی بر تخت رهبری تکیه دهد  در طی یک قرن خواهد بود چهل ویکسال رفته دیگر تا پایان قرن چیزی تمانده دست روی دلمان  بگذاریم  وچشم بهم بزنیم همه شوت شدیم وبه هوا رفته ایم میماند خانواده بزرگ وپر برکت اقا مجتبی !!!
حال امیر خان / حسن حان / داریوش خان / هوشنگ خان ها با یک سوتی سر مارا  گرم میکنند نمایشی میدهند میروند تا به حسابهایشان برسند  چقدر دیگر از عمر شریفتان باقی مانده؟  چقدر دارایی دارید ؟ ایا کفاف  تا آخر عمر را میدهد ؟  ویا با پول های صندوقخانه سازمان ملل که آنهم دارد نه  میکشد باید تکه نانی ویک بطر پپسی نوش جان کنند . 

ملت همیشه درصحنه ما  هم  "بابا ولش کن کی حال داره مشغول  تار  زدن ورقصیدن وحال کردن ها هستند "عمر چند روزی بیش نیست وبیا دم را غننمیت شمار  خلاصه دنیای خر تو خری است ومتاسفانه درحا ل حاضر ما هم حضور داریم اما درقرنطینه خانگی !!!!  عید هم بی عید هفت سین وهشت سین هم مالیده هوا هم چندان بهاری ودلپذیر نیست نه هوای بیرون ونه هوای داخل ! تنها به سبزه ها نگاه میکنم که دارند قد میکشند وچند روز بعد میروند درون باغچه  سه شنبه شب هم یک شمع روی بالکن  روشن میکنم ومثل پروانه از روی آن میپرم میگویم تا چشمت کور شود !!!!  
یعد هم مینشینم کاسه شیر برنجم را جلو میکشم با نانهای بیاتی که درون یخچال وفریز انبار کرده ام برای روز قحطی میخورم ومیگویم زنده باد آزاد..........دی ......!
خوب گاهی هم دردها سیخکی میزنند  میگویم ولش کن باد بود !!!! 

زندگی شستن یک لیوان  قهوه است 
زندگی رفتن بین اطاق خواب وتوالت است 
.گاهی هم در میان سفره اشپزخانه !
زندگی همان  فشی است که گوشی موبایل بر میخیزد 
پیامی از واتس آپ آمده 
 زندگی یعنی واتس آپ و یوتیوپ !
زندگی یافتن یک برگ خشک در میان کتابهایم  
بیاد دوران مستی وخوشی 

ابدا میل ندارم واژه هایم را بشویم 
 ابدا میل ندارم زیر باران بدوم 
چون سردم میشود وسرما میخورم 
ابدا میل ندارم زیر باران عشقبازی کنم 
مگر تختخواب را ازمن گرفته اند ؟

زندگی لباسهای چرکی است درون ماشین 
ومن باید روی پاکتهارا بخوانم 
کدام را اول بریزم وکدام را بعد 
زندگی رفتن زیر دوش است وبه به گفتن 
که خوب ! هنوز اب داغ هست 
اگر چه بوی کلر و ضد عفونی میدهد 

آه ... که صبح نان وپنیر هم نمیتوانم بخورم 
کره هم برایم ضرر دارد 
کمی نان سوخته با مربا !
 آن آردی هم  که درون پاکتها ست 
بنام _( بنکیک ) برایم مضر است 
مرغی هم نیست که من پشت سرش قدقد کنم 
تنها میپرسم :
عاقبت من با آخر زمان گره خورده اسست ؟
-----------------------------------------
ثریا 
 به تقلید از مرحوم سهراب سپهری !
اسپانیا  15 مارس 2020 میلادی  بقیه اش بماند ....