چهارشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۸

گفتگو

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 
------------------------------------
یک گفتگو. با خالق خود با کسی که بمن اندیشه داد خرد داد وجان داد وامروز من باید با او تصفیه حساب بکنم .
 بلی جناب پروردگار ! خالق اینجانب ! من سالها بخاطر رضایت تو هر گونه مصیبتی را پذیرفتم وهر گونه اهانتی را چه از خودی وچه از بیگانه  وتو بپاداش این وفا داری مرا باین روز رساندی؟  درکوچه پس کو.چه های غربت ابدی ؟  آنهم یک غربت  مطلق وتنهایی ؟ بخاطر تو دست از پا خطا نکردم به همه رسیدم حتی لباسهایم را در آوردم وبه آنکه مستحق هم نبود بخشیدم چرا که چشمانش روی لباسهای من خیره شده بود ! از دهانم بریدم وبه آنهاییکه نداشتند دادم وامروز تو  میگویی که جرا خون کسان را نخوردی ؟ ورفتی خون رزان را خوردی  ؟ .... اوف چقدر بی سلیقه  وبی احساسی  درخون کسان ودیگران غیر بیماری وچربی وکثافت چیزی نبود اما درخون رزان پاکی بود / عشق بود وشناسایی .

بمن ثابت کردی که هر آلوده دامن وقاتلی سرانجامش در یک بارگاه طلایی است وانسانهای مانند ما .... معلوم نیست ایا خاکستر مارا باد باخود به کجا خواهد برد ؟!.

توبمن هرچه را که از کودکی آموخته بودم ثابت کردی که دروغ بوده یک دروغ بزرگ ترا درمقام یک غول بی شاخ ودم وترسناک بما شناساندند وما ترسیدیم رفتیم تا عشق ترا درسینه های دیگران بیابیم سینه ها لبریز از کینه بودند .
در بن بستها  وکوچه های تنگ زندگی  گمان بردیم که تو مارا یاری خواهی داد اما همه چراغهای کوچه خاموش بودند ونوری از هیچ روزنه ای به بیرون نتابید .
امروز با قدم های عمودی برپله های سالها بالا میروم  ودراسمانها ترا میجویم  گاهی ماه درآسمان برقی میزند میگویم خودش است اما فورا تاریکی همه جارا فرا میگیرد  با زیک گام دیگر بر میدارم  از زمین دور میشوم  یبصورت یک شاهباز در آسمانها پر.وازمیکنم .
اما باز با سر بر زمین میخورم چرا که میبنم بال پروازم شکسته است .
دیگر بفکر هیچج معجزه ای نیستم  درما ه تنها چهره پریده رنگ خودرا میبینم که هرروز شکسته تر میشود   ایننه را سالهاست که فراموش کرده ام  وهیچ نظری بر آن نیافکندم  حال در فکر آن لحظه هول انگیزم . به دست چه کسی قصابی خواهم شد ؟!
دیگر به آن نواهای دل انگیر که نشان ترا داشتند گوش فرا نمیدهم  دیگر به عشق هم نمی اندیشم که نشان توست در دل خانه متروک تنها هر صبح وهرشب از خود میپرسم .
کجای کار اشتباه بود ؟! 
یک سئوال بیجواب .
ثریا / 26 فوریه 2020 میلادی / اسپانیا !