شنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۸

چهلم

ثریا ارانمنش " لب پرچین " !
اسپانیا .
--------------------------
امشب گرسنگان زمین  - 
قرص ماه را  از سفره سخاوت  دریا ربوده اند !
اما نسیم مست در لحظه تکاندن این سفره  فراغ-
تصویر تابناک هزاران ستاره را 
چون خرده های نان
بر ماهیان  خرد وکلان  هدیه کرده است ........." نادر نادر پور . " دفتر زمین وزمان "

قردا !بلی فردا چهل روز از سرنگونی آن هوا پیما میگذرد وریاست وزرا کانادا که مردی درآغوش " چپی " ها  بزرگ شده بود با افتخار دست وزیر امور خارجه  سر زمین بلاخیز را میفشارد  گویی پر مرغی بود که بهوا رفت وگویی آبی بود که بر زمین ریخت ....واین است سیاست که کیاست وانسانیت را نمیشناسد .
فردا همه عزاداران دوباره بسوگ خواهند نشست ودر عزای عزیزان ازدست رفته شمعی را روشن خواهند نمود مگر که روشنایی بر زندگی تاریک آنها بتابد  اما هنوز تاریکیها فزونترند وهرزمان دنیای ما تاریکتر خواهد شد .
 آن حریق که بپا خاست  وآن شعله هایی که جانهای بیشماری را درخود سوزاندند   هنوز در سینه  بسیاری شعله ورند ! ومن طلوع جنون را درسیمای آن مردان کشنده دیدم ومیبینم وخواهم دید.

در آن شب وحشتناک  از ازشعله ها   بیخبر نبودم ودریافتم که مشعل دزدان وآدمخواران قرن نوین بپاس باج خواهی  دست به سوزاندن  جانهایی خواهند زد که بیگناهند کودکی / زنی / نو عروسی ودامادی ودیگر نمیدانم چه کسی باید کشته میشد وبپاس این خدمت جناب< ترودو> نخست وزیر سخت  شادمان دست قاتل را فشردند.

من؟! تنها کارم این است که درخلوت خویش شمعی روشن کنم ودل به سردر یک هتل دادم که بسیار خوب نقاشی شده از درون هتل بیخبرم واینکه چند اطاق دارد وچند مسافر ساعتی / روزانه / هفتگی وسالیانه ویا پنسیونرهای ابدی درانجا ساکنند !بیخبرم سردر آن خوب نقاشی شده طراحش ودکوراتور خوب آنرا ساییده اند بخوبی نمیدانم از کدام جوبار تغذیه میشود وصاحب  آن کیست  من تنها دل به رویا سپرده ام چرا که رویاها غم هارا کم میکنند .
راهی به غیر ازاین  نشناختم  وراهی غیر ازاین  نداشتم همراه با نسیم شبانه  از سر حریق میگذرم  وچون دود در هوا پراکنده  میشوم ./پایان 
ثریا ایرانمنش . 15 فوریه 2020 میلادی  برابر با 26 بهمن ماه 2598 شاهنشاهی !/