جمعه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۸

بهمن خونین

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
 ( جای این تصویر اینجا نبود اما با نوشتاری که درزیر میاید نیز چندان غریبه نیست )!
--------------------------------------------------------------------------------------------
اکنون تویی وآیینه خالی 
آیینه ای که ریختگی های جیوه اش 
چشمان پیر  بر شب کوری گشوده است 
نقش لبان جفت من وبوسه را 
اسان تر از بخار نفسها - زدوده است ........." زنده نام نادر نادر پور از دفتر صبح دروغین "

بنابر روایات و افسانه های تاریح  ونویسندگان ومورخان ! 
تاییس رقاصه یونانی که به همراه لشکر اسکندر  به ایران آمده بود  شبی در عین مستی وسر خوشی  دریک شب نشینی  با شکوه از اسکندر  میخواهد تا بعوض  آتش زدن یک معبد در شهر آتن " به هنگام حمله  خشایار شاه "  از ملت ایران انتقام بگیرد وتخت حمشید وکاخ بزرگ وزیبا  را به آتش بکشد  اسکندر نیز مشعلی فروزان به دست آن رقاصه جادو گر میدهد واورا بر سر دست بلند کرده ومیگوید از پرده های  سلطنتی شروع کن  وبدین سان ( پرس پولیس)  به آتش کشیده میشود  وتنها خرابه ای از آن بجا ی میماند واگر کمی دیر جنبیده بودیم جادوگر دیگری ازنوع شیاطین با بولدوزر به بجان بقیه آن آثار تاریخی افتاده وآنرا باخاک یکسان میساخت  یک بوزینه  فراری از جنگهای صحرای عربستان .
آن شعله ها پهناور شدند وامروز  ما باز ماندگان  آن تاریخ کهن سال  کیفر آنرا میدهیم  منقار کر کسان  تا سینه جگر سوختان  فرو رفته  ودلهارا فرسوده ساخته است وآن بهار دورغین وصبح وخورشید  دروغین چهل واندی سال است که مارا زنده بگور ساخته است  وچه  توانایی وقامتی داریم که هنوز هم نفس میکشیم .
خدایان از آن رو زقهر خودرا بما نشان دادند  وما با صلیب سنگینی که بر شانه های خود  داریم باید تا ابد آنرا حمل کنیم  ودرانتظار  چراغ یک پنجره باشیم .
 ماه بهمن ماه خون وآتش و ا زبین رفتن تاریخ پنج هزار ساله ما ایرانیان است  که با فریب ونیرنگ وکمک عوامل خارجی به زیر یک عبای ملای بیسواد وقشری رفتیم وهنوز هم در زیر همان عبا خیمه زده   واز بوی  ادرار مسموم آن شیخ مستیها میکنیم وشادیها .
امروز همه گفته ها ونوشته ها  وهمه چیز ما گواه خواری وناچیزی ماست  وان آتش غرور به همراه خون پاکیزه  که دررگهایمان بود درسجده گاه مارهای زهر آلوده واژدهای مذهب نابود شد.
من  در غروب  این  شبی که میرود تاریکی را بر فراز جهان پخش کند  در فکر آن نورایمانم  تا بجای کینه ها با مهر برمن ظاهر شود و مرا از تنگنای  خفقان آوری که برای خویش ساخته ام  رها سازد .
این آفتاب  تصور یک خور شید نورانی است که مرا به سر زمین کودکیم  هدایت میکند  خورشید نیمه جان غرب بر من حرام است .
ما فرزندان خورشیدیم که شیر بر ما حکومت میکند وآتش ایزدی پیکرمانرا گرم میسازد . نه آیه های  دروغین وافسانه های بی بنیاد و بی اساس .پایان 
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 24 ژانویه 2020 میلادی برابر با 4 بهمن 1398 خورشیدی !؟.