ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
----------------------------------
چو با تخت منبر برابر شود
همه نام ها بوبکر وعمر شود
تبه گردد این رنجهای دراز
شود ناسزا شاه گردن فراز
نه تخت ونه دیهیم بینی نه شهر
ز اختر همه تازیان راست بهر
بپوشند از ایشان گروهی سیاه
ز دیبا نهند ازبر سر کلاه
نه تخت ونه تاج ونه زرینه کفش
نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش
ز پیمان بگردند واز راستی
گرامی شود کژی وراستی
ز ایران واز ترک واز تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان ونه ترک ونه تازی بود
سحنها به کردار بازی بود
همه گنجها زیر دامن نهند
بمیرنند وکوشش به دشمن دهند
نه جشن و ونه رامش نه کوشش کام
همه چاره و تنبل و ساز دام
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند به پیش
ابیاتی که در بالا ذکر شد تنها ظرفی کوچک از دریای بزرگ پر گهر شاهنامه فردوسی است که نه برای ستاندن وجوه وصله بلکه برای آن رسالتی که برخود واجب میدانست سی سال تمام نشست تا این دریای بزرگ را بوجود آورد از ملک ومال وثروت خود دست کشید وچشم داشتی به صله سلطان جبار وظالم محمود نداشت .
ایکاش بجای زر گرفتن وآنرا درموزه نهادن اشعاری را از این دریای پر گهر به چاپ میرساندند وبه دست نو آموزان میدادند تا امروز دچار سر گردانی روحی وگم کردن راه خود نشوند .
تنها درکتب دبستانی چند استان از قهرمانی های رستم وسهراب بود وبس .
اسکندر پس از حمله به ایران ودیدن تمدن پر شکوه آن یونانرا دربرابر این عظمت یک دهکده دید وهمه فرهنگ را با خود به یونان برد وجانشینانش همان سلسله سلوکیان با زنان ایرانی پیوند بستند تا خونی تاره به رگهای آن یونان متمدن وقدیمی تزریق کنند سد سازی / ساختن کانال وجاده سازی ورعیت پروری اینها شمه ای از حکومت شاهان هخامنشی ایران بود که به دست اسکندر نابود گردید .
امروز تراژدی بزرگی بر سر زمین ما فرود آمده وباید به هرگونه که هست خود را وفرهنگ مانرا نجات دهیم تنها افتخار کردن به گذشته ها هنر نیست ویا نشستن در پشت میکروفوونها ودوربینها وفریاد کشیدن واخباررا دوگانه وسه گانه تفسیرکردن و جمع آوری واندوختن مال وکسب درآمد برای چند چرند گویی .
امروز درهر استانی هر شهری وهر دهکده ای یک ملای بیسواد حاکم است تا مردمرا از جاده شعور وفرهنگ خود جدا سازد ومغز اورا با هزاران کلمات وافکار واهی وخرافات پر نماید فرودسی شاهنانه را باخون دل نوشت به همانگونه که من امروز دراین گوشه تاریک ومتروک نشسته ام وبه سهم خود برای بالا بردن فرهنگمان به نوعی کوشش میکنم سعی دارم از بزرگان فرهنگ ایران زمین اشعار وقصائدی را بیاورم خوشبختانه کتابخانه من بجای رمان های لندنی وفرانسوی وآلمانی وادبیات احساساتی دوران مدرسه ونادانیها لبریز از کتب دانشمندانی است که امروز دیگر درمیان ما نیستند ومن میتوانم از بیان وگفته ها ونوشته های آنان استفاده برده آنرا برای شما عزیزانم وهمه دانش آموختگان به وام بگذارم .
امروز دیگر اثری از آن مردان بزرگ که دود چراغ خوردند تا ایران ایران وسر زمین دلیران شود / نیست وحتی یادی ویادبودی هم از آنها بر جای نمانده به عمد دست به ویرانی فرهنگ ایرانی زده اند ئا آن سر زمین تازی وعرب زبان نمایند مصریان میگویند برای آن زبانمان عربی شد وخود مسلمان شدیم که ( فردوسی ) نداشتیم .
همه بودنیها ببینم همی
وزو خامشی گزینم همی
بر ایرانیان زار گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
امروز سالار .وسردار ودلاور ما یک قاتل بالفطره ویک دزد وجانی است که حتی همسر وهم بالین او نیز ایرانی نبود حال باید به همه نو آموزان وجوانان گفت ونوشت که زبان ما فارسی است نه عربی وشما مانند مردان وگذشتگان قدیم کتابهایتانرا به زبان فارسی بنویسید نه عربی .
درپایان اشاره باین نکته نیز لازم است که دربین همه این آدمها بوده اند کسانیکه دلشان وروحشان برای ایران میلرزید وقلبشان تنها به ایران تعلق داشت نه به چادرسیاه کعبه .
پایان
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 14 ژانویه 2020 میلادی !
ماخذ " کتاب فردوسی /وشعر او به کوشش شادروان مجنبی مینوی / از انتشارات دهخدا / تهران .