جمعه، خرداد ۱۷، ۱۳۹۸

یک دلنوشته .

ثریا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا !
همان روز جمعه !

روزهای جمعه برای من یک روز مخصوص است روزی است که میتوانم بروم درون سوپر های یخ کرده وآشغالهای فریز شده سایر کشورهارا که باینجا میرسد بخرم وبعد از دو روز آنهار ابه دورن سطل زباله بریزم باز به \همان آرد نخودچی وگوشت قلقلی خانه قدیمی اکتفا کنم !
امروز صبح یک کیسه بسته بندی شده سیب زمینی ( بیو) نامی که بتارگی روی کهنه ها وزباله تر هامیگذارند به درون  آشغال ریختم از هر سیب زمینی  شاخه ای بنفش رنگ برون زده بود سپس نوبت هویچ ها رسید بوی گند سم وکود شیمیا یی باعث شد از خیر آنهاهم بگذرم !  حال به سوپری دیگر میروم زباله های آلمانی را میخرم بازارها کسادند وکمتر درونشان میوه تازه وسبزیجات تازه میتوان یافت همه چیز باید بسته بندی شده باشد !.یک دستور است !!!
امروز دراین فکر بودم که چقدر دلم برای گوجه سبز تنگ شده تا دندانهایم ر ا کند کند وچقدر هوس الو بالو دارم  وآن هندوانه های تخم امریکایی ویا خربزهای بلند وزرد رنگ حال بجایش ایتجا کمبوزه میخوریم بنام خربوزه وطالبی  رفته جزو میوه های اشرافی اگر هم یکی دوتا پیدا شود  یا گندیده ویا یخ زده ویا کال است ! متعلق به سالهای قبل از درون فریزرها بیرون کشیده شده است  چقدر دلم هوس |آن سیبهای کال زیر درختان را که میافتاد ومن بسرعت برق  آنهارا به دندان میکشیدم  ویا خودم را به بالاترین نقطه  کوهستانی میرساند  همانجایی که آب فوران میکند میخروشد وسرا زیر میشود وبه جویبارها میرسید وسپس از آنجا راهش را کج کرده بطرف مزارع میرفت من خودم را درون  آن کفها میانداختم لیزمیخوردم تا درون آ|ن خیزاب میافتم مهم نبود زخمی شده ام مهم این بود که خنک شده ام فریاد مادرجان بلند میشد فورا خودم را درجایی پنهان میکردم یا از درختی بالا میرفتم تا میوه های تازه را بخورم .
اینجا چیز هایی دارم که ابدا به دردمن نمیخورند لباسهای جورواجور وکفشهای گوناگون  لواز آرایش  مارکه های مختلف !!!اما چیزهایی را که میخواهم نیستند وچه بسا دیگر دردنیا وجو نداشته باشند ویا اگر هم باشند بصورت مصنوعی درخانه های پرنسها وپرنسسهای تازه سر از تخم در آ ورده  است .
 روزی که درپایتخت  از شیر آب مینوشیدیم مادرجانم گفت کم کم این اب را  درون بطری میکنند ومیروشند همانطور که نور درخشان را درون یک ( گلوپ ) لامپ کردند وما با کورمال کورمال زیر آن چیزی را بخوانیم خورشید راهم کور خواهند کرد .
چه بی خیال باین طرز تفکر با کلید برق بازی میکردم دیگر نمیبایست اطوی ذغالی را مصرف کنیم برقی شده بود ورادیوهایمان  ترانزیستوری !!!

حال تنها سر گرمی این است یکشنبه ها بیرون غذا بخورم وجمعه ها برای خرید ته مانده زباله  انبار های بزرگ امریکا یا اروپا  بروم صبحانه ام جوی له شده مخلوط با جانوران چندین ساله ناهارم گوشتهای یخ زده وزنگ شده وشامم ؟ اکثرا یک ماست است .  بزرگان  اقتصاد امر کرده بودند که انبارهای ما دیگر لبریز شده بهترین خریداران ما در اروپا اسپانیا / پرتغال / وکشورهای خاور میانه وامریکای جنوبی است ما مزارع خودرا داریم گاوهایمان با موزیک شیر میدهند ومرغدانی ما با ارزن های مقوی مرغهارا تغذیه میکندکبک وتیهو و غاز وفیله دولفین بهمراه خاویار دراختیارمان هست . مرغهای درون قفس مرده وزنده ویخ زده درون بسته بندی ها روانه بازارهای اروپا شد وگوشتهای ژنیکی تولیده شده با رنگهای سرخ وسفید درون قصابیها  مکدونالد وبرگرکینگ وپیتزا بهترین  غذاهایی است که میتوان از آنها  تغذیه کرد . وبهترین سر گرمیها تابلتهای کوچک وبزرگ با اخبارهای غیر واقعی دیگر نه از موسیقی خبری هست نه از نمایش فیلم تازه  هرچه بود تمام شد وارد دنیا ی بهتری شده ایم !عطرهای ما گم شدند  درختان وگلهای شبو گم شدند درعوض بازار لبریز از گلهای پرورشی مصنوعی در خاکهای مصنوعی ویا پلاستیکی ......زنی را دیدم که ا زپنجره گلها ی مصنوعی خودرا آبیاری میکرد !ودر جویبار آبهای آلوده به سم رادیو  اکتیو روان بود .
هنوز  شب  وصالی هست باشدتا  صبح درخشانتری برسد .پایان / ثریا