جمعه، مهر ۱۳، ۱۳۹۷

مضادره ایران

ثریا ایرانمنش لب پرچین « اسپانیا !


حضرت پیامبر وامام حاضر ونماینده خدا درروی زمین روز گذشته درجمع  جوانان بسیجی افاضه فرمودند که :
ما ایرانرا مصادره کرده ایم برای نگاهداری اسلام !  خوشا بحال  شما وخوشا بحال مصادره شدگان وخوشا بحال ملتی که چنین خوار وزار شده است ، درواقع یکهزارو  چهار صد سال است که ایران مصادره شده ودر جنگ جهانی دوم عملا دو قسمت شد نیمی را شمال برد ونیم دیگر را قوم وایکینگها! و ما در این  خیال بودیم که ملتی آزاده و متمدن هستیم ! نه  ، وحوشی بودیم  که لباس آدمهارا پوشیده  بودیم . 

هر کجا نفع ما ایجاب میکرد فورا مانند بوقلمون زنگ عوض میکردیم ، چند کتاب شعر وکاف وشعر به دست ما دادند مشتی چرسی وبنگی وشیره ای نشستند برایمان سخن گفتند ما نیز خماران نیمه شب با لباسهای  شیک و مدرن خیال کردیم جهان را فتح نموده ایم  درحالیکه پست از سر زمینهای نظیر هندوستان .پاکستان .وبنگلادش بودیم وهستیم وخواهیم بود ، حد اقل هند توانست روی پای خود بایستد وکمی صدارت خودرا توسعه دهد ما  چشم رویهم گذاشتیم  تا برایمان از چین مهر وتسبیح وکفن وسجاده بیاورند وما در ارتفاعا ت بلند جولان سخن سرایی میکردیم ومانند سگ ها  پیر یکه تنها میتوانند درکنار خانه ارباب  صدای از خود دریباورند ما هم واق کردیم تنها دم خود را گاز گرفتیم .

ایران مصادره شده  واز دست رفته است  مشتی مافیای بی شعور وبیسواد بر مرکب مراد سوارند مدارس را نیمه باز وبی  کلاس گذاشته اند ویا بسته اند مکتبها باز شده اند مانند دوران های پیش تنها یک کتاب را باید خواند نه بیشتر ، شعو ر و معرفت  را نمیدانیم چیست در عوض سکه هارا میشناسیم اموالمان به غارت رفت ودراینده همه جواهرات   و پشتوانه مملکت یا درموزهای بریتانیا ویا در آرمیتاژ در ویترین های شیشه ای ضد گلوله  خود نمایی میکنند  وجزیی از اموال اربابان  میشوند ما چه داریم ! مشتی حرف های بی سر وته که امروز رسانه ها بخورد ما میدهند مارا سرگرم نگاهداشته اند ، عیبی ندارد چتدولی برسد ، پوکی بزنیم  ونشمه ای داشته باشیم  بیخیال همه جا سر زمین ماست !! با اموال  ملتی  که بخا ک سیاه نشاندیم .

در اوایل انقلاب شایع بود که نگین های تخت طاووس را  بیرون کشیده وبجایش شیشه های رنگین کار گذاشته اند  ! امروز موزه جواهرات  ما کجا هستند ؟ وایا اصلا ما موزه داریم ! بلی مقبره معروف آن سیاه کار بهترین   موزه هاست  .

از چهار صبح بیدارم ومغزم تیر میکشد  ، در این فکرم که در کجا باید مرد ؟ در کدام خاک باید جان سپرد ؟ پدر مادرم آرزو داشتند  در وطن خودشان جان بسپارند  وبخاک روند  درغر بت جان دادند  ومن ؟! آرزو دارم درجایی غیر ازاین   سر زمین جان بسپارم ، دریک حادثه هوایی میان زمین وآسمان  ، چرا که همه جا برایم غربت است ، غربتی نا تمام .  چهل سال است گویی روی یک صندلی شکسته نشسته ام وهر ان درانتظار آن هستم که برخیزم ، بر خیزم ؟ به کجا بروم ؟ به میان مردمانی که دیگر نمیشناسم جوانانی که خودرا  وشعور ومغز خودرا فروخته اند ؟ به مردانی که دیگر حوصله ندارند از جایشان برخیزند ، ویا در کنار مادران سوگوار ؟ ویا در میان گورستانی که لبریز از کشته شدگان است ؟! ویا درکنار دزدان وآدمکشان حرفه ای ! 

پرچم ما فرو افتاد ،  ننگ بر کسانی که در آن هنگام   که مردان ما جان میسپردند  ویا رنج میبردند  ومبارزه میکردند  آنها درسایه برای خود یک آسایشگاه میجستند .
امروز همه پیامبران دروغی اند   همه نیرنگ بازند  حال چگونه باید ایستاد ؟  واین است سر زمین موعود ما ! دروغی بزرگ وپست  وزندگی بدون امید  میلیونها انسان  گرسنه  که از تشنگی  وگرسنگی  وبیماری در عذابند .
ننگ بر آنهایی باد که سر زمین اجدادی مارا به قیمت هیچ فروختند .
گلهای مشروطیت خشک شدند ،  حتی چند برگ هم از اوراق آن باقی نماند  آیا کسی هست تا خاری را اززمین برکند  چرا دربرابر اینهمه خون ر یزی ها  سکوت کرده اید
بیا ای مرد ، وطن ترا  میخواند  یا الان  یا هرگز یا آزادیم ویا اسیر  واین همان راهی است که باید انتخاب کنیم  ! باید سوگند بخوریم که هیچگاه اسیر نخواهیم شد ما فرزندان اهورا مزدا ، پیکر  اهریمن را از هم خواهیم درید . پایان 
نیمه شب جمعه 05/ 10 /2018 میلادی برابر با 13 مهرماه 1397 خورشیدی .
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا .
-----------
توضیح  به آنکه بدون نام و آدرس در راهروی این صفحات قدم میزند ، یا دزدی است که برای دزدی آمده ویا جاسوسی که میل دارد بکار اجدادیش ادامه دهد درهرحال بود ونبودش برای من یکسان است . ثریا