ثریا ایرانمنش ”لب پرچین”اسپانیا !
معنی دوستی در زمانه ما دگر کون است
هر که این سودا درسرش هست مغبون است ......رحیم معینی
در این دنیا هیچکس با هیچکس همراه وهمدل نیست تنها زمانی با هم یکدل و یگانه میشوند آنهم برای مدتی کوتاه که مصیبتی بزرگ بر سرشان بیاید .
هفته هاست در جزیره مایورکا برای یافتن طفلی که آب اورا برد همه بسیج شده اند قوای نظامی پلیس زمینی وهوایی ومن در فکر آن آسمان خراش بلند در خیابان استانبول تهران بودم که حتی ماشین های آتش نشانی آب کافی ونردبان بلند نداشتند وحال گورستانی در آنجا پدید آمده چه بسا ترس ناک .
سر انجام باد پاییزی کم کم جای خودرا به نسیمی سرد تر خواهد داد وباز من درخیال مردمانی هستم که شبها را درخیابانها زیر مقوا ها به صبح میرسانند نگرانی من بیمورد است نه کاری از دستم ساخته است ونه گوشی شنوا برای این گفته ها یافت میشود زیاد هم که وارد معرکه بشوم یک خط قرمز روی همه چیز میکشند امروز صبح دیدم زبان فارسی را از روی کامپی ترم حذف کرده اند همه زبانهای دنیا هست غیر از زبان شیرین مادری من نا بر باید از ایت تابلت کوچک استفاده کنم وبنویسم که :
روزی مرگ من فرا خواهد رسید تنها آرزویم این است که درمیان ملافه ها سفید بیمارستان جان نسپارم خواب ابدیم در میان تختخواب وملافه های خودم باشد آرزوی بزرگی نیست .
امروز صبح هنگامیکه به نان در سینی صبحانه ام نگاه کردم دیدم از کف دستم کوچکتر است وکم کم باندازه ک نگشت میشود این غیر از نان های یخ زده ورادتی است مثلا نانی است که از سپوس گندم آنرا درست کرده اند .
به آسمان چند رنگ نگاهی انداختم وگفتم همانند تو زندگی ما انسانها ی روی زمین نیز چند رنگ است .
در گذشته برای ازبین بردن نسانها بیماری طاعون را رها میساختند آنرا نیز به خدا نسبت میدادند حال دیگر لزومی ندارد که بیماری بفرستند بشر بینار به دنیا خواهد آمد وعربده کشان وچاقو کشان ودیوانگان در بند وچرس وغیره تعداد آدمهارا کم خواهند نمود .
زمین دیگر گنجایش ندارد ،غذا کم است ،آسمانه تسخیر شده وما مانند جانوران به زندگی بی اعتبار خود ادامه میدهیم ،
پایان
چه دستی در کار ویرانی این صفحه نا قابل بکار رفت که تنها دلخوشی من دراین کنج عزلت بود ؟! بریده باد .
ثریا /