ثریا ایرانمنش » لب پرچین « . اسپانیا
اول آگوست 2018 میلادی
از امروز این سر زمین تعطیل میشود تا سپتامبر همه بسوی تعطیلات میروند !!! تنها کاریابان وخارجیانند که بجای خودشان تنها میتوانند جواب بدهند ، من مانند یک بچه خوب در کنار داروهایم به تماشای آتش ها ، شعله هایی که از هر سو زبانه میکشد واعتصاب کامل تاکسی ها وفرود اجبار هوا پیما ها وسر انجام سرنوشت سرزمینم ، در نا امیدی کامل ! به تماشا نشسته ام !
تنها شاهکار زنده نام ابدی نادر نادر پور را از دفتر صبح در.وغین او جدا کرده و در اینجا میاورم ، هر چند آن هنرپیشه وخوانند خیانتکار نیز بصورت ترانه آنرا خواند ، اما از بزرگی وعظمت این اشعار چیزی کم نشد بلکه بر وجه آ نیز افزوده شد .
کهن دیارا ، دیار یارا ، دل از تو کندم ، ولی ندانم
که گر گریزم ، کجا گریزم وگر بمانم ، کجا بمانم ؟
نه پای رفتن ، نه تاب ماندن ، چگونه گویم درخت خشکم
عجب نباشد ، اگر تبر زن ، طمع ببندد در استخوانم
درین جهنم ، گل بهشتی چگونه روید ، چگونه بوید ؟
من ای بهاران ، ز ابر نیسان چه بهره گیرم که خود خزانم
به حکم یزدان ، شکوه پیری ، مرا نشاید ، مرا نزیبد
-------------------------------------------------
چرا که پنهان ، به حرف شیطان ، سپرده ام دل که نوجوانم !
صدای حق را ، سکوت باطل در آن دل شب ، چنان فرو کشت
که تا قیامت درین مصیبت ، گلو فشارد غم نهانم
کبوتران را ، به گاه رفتن ، سر نشستن ، به بام من نیست
که تا پیامی ، به خط جانان ، ز پای آنان ، فرو ستانم
سفینه دل ، نشسته در گل ، چراغ ساحل نمی درخشد
دراین سیاهی ، سپیده ای کو ؟ که چشم حیرت دراو نشانم ؟
الا خدایا ، گره گشایا ، به چاره جویی مرا مدد کن
بود که برخود ، دری گشایم ، غم درون را ، برون کشانم
چنان سرا پا ، شب سیه را به چنگ و دندان ، درآورم پوست
که صبح عریان ، به خون نشیند ، بر آستانم ، بر آستانم
کهن دیارا ، دیار یارا ، به عزم رفتن دل از تو کندم
ولی جر اینجا ، وطن گزیدن ، نمی توانم ، نمی توانم
نادر نادر پور سروده شده در آدینه 19 آبانماه 1357 خورشیدی » تهران «
خوب ! دیگر حرفی نیست ، هرچه بود گفته شد ، نوشته شد وصفحه شد و....
به پایان آمد این دفتر ، حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسب حال مشتاقی
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 01/ 08 / 2018 میلادی .