پنجشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۹۷

جدال باخدایان

ثریا / اسپانیا » لب پرچین « !
--------------------------

ما در هر نظری متوجه میشویم  که از بین کلیه حیواناتی که درروی کره زمین  زندگی میکنند  طبیعت  نسبت به هیچ یک  به آنها  باندازه انسان بی رحمی نشان نداده است  واحتیاجات وآرزوهای بیشمار  را در ماهیت  او قرار نداده  ، دربقیه مخلوقات  این دو یکدیگررا خنثی میکنند ،  شیر یک حیوان  گوشتخوار ی است که اگر او را درنظر بگیریم  می بینیم  دارای احتیاجات زیادی است  اما وقتی  به ساختمان بدنی  واستخوان بندی   وخوی و خلقش  توجه کنیم  میبینم که نیروی زیادی در درون او خفته  سرعت عمل وشجاعت  واین  صفتها احتیاجات او را  جبران میکند .

نقطه مقابلش  گوسفند و گاو  هیچ یک از این صفات را ندارند  درعوض اشتهای زیادی هم برای خوردن ندارند  غدای آنها علف وگیاه است  وآسان به دست میرسد  تنها درانسان است که اینهمه ضعف وناتوانی  واحتیاج زیاد  برای تهیه همه نوع چیزی لازم است ، غذا میخواهد ، لباس میخواهد  محل سکونت احتیاج دارد  ودر عین حال باید از خودش دربرابر حملات هم جنسان وسایر حیوانات  که براو وارد میشود از خود دفاع کند واین دفاع  احتیاج  به تجیهزات دارد  به تنهایی نمیتواندازخودش دفاع کند  .بنا براین لازم است که یک قدرت لایزال را بیافریند ودست به دامن او شود  برایش آسان  تر ودلپذیر تر است  صفات زیادی باو میدهد ، بخشنده است ، رحیم ومهربان است ، با گذشت است  واورا دربرابر هر حملاتی محافظت میکند  ، او این انسان درمانده  ازآن انرژی که درمیان جانش نشسته بیخبر است ،  خوب عدالتی در بین نیست  ، نه طبیعت بما تعهدی نداده که اجرای عدالت را نیز بر عهده میگیرد خود انسانها هستند که مجری میشوند ، اما آنرا به خدا نسبت میدهند ! بعنوان مثال  :

احتکار میکنند ، مواد غذایی را درانبارها پنهان نگاه میدارند ، ملت گرسنه است  میگویند این قحطی را خدا آورده بواسطه آنکه تو گناه کاری !!!

دستکاری در طبیعت میکنند  آبهارا میدزدند ، سپس میگویند  این کار خارجیان است که ابرهارا میدزدند ونمیگذارند باران بیاید !!! ابر از کدام جویبار سر چشمه بگیرند ؟ از زمین خشک و برهوت ؟  مردم هم گویی عقل ودین باخته تن باین  اراجیف وخرافات میدهند .

کم کم داریم نزول میکنیم ، هر روز پایین تر میرویم ، پایین تر تا حتی از افغانستان  هند قدیم و بنگلادش نیز فراتر رویم ، این را بلی ، خارجیان میل داشتند که آن نگین درخشان خاور میانه وآن شاه وملکه و دربار برای دهان ما زیادی وباید چیزی درحد همان بنگلدش باشیم وبا قدرت : مذهب : آنرا بما به زور تنقیه کردند . سواد آموزی حرام است ، قلم ها را شکستند ، زبانهارا بستند ودهانهارا دوختند  ، حال سفره ای به بزرگی سفره دربار شاهان وامپراطوری بزرگ دولت فخیمه پهن شده وتریاکیها دور آن مشغول کشیدن  تریاک میباشند برایشان هیچ چیز دیگر مهم نیست حتی ناموس خانواده ! همه درخماری بسر میبرند .

قرنها پیش که استعمار دولت فخیمه  میخواست چین را به نابودی بکشد تریاک را به میان آنها  برد  آنها نپذیرفتند  و مردان را بیرون راندند ؛ اما آنها کشتی خودرا  در جوار اقیانوس  نگاه داشتند ویکی یکی مردان وزنان وپسران جوانرا به آنجا بردند ولبشانرا با تریاک ومواد مخدر آلوده ساختند ، سالها چین تنها کارش شیره کشی بود وخماری سر انجام نسلی برخاست وچین امروز اقتصاد دنیارا دردست گرفته است .

آیا آن روز فرا خواهد رسید که ما هم همتی بخرج دهیم ولب از لب وافور برداشته وبر لب معشوق تاریخ بگذاریم ودست به سازندگی بزنیم ؟ واین عمل بخارج نیز سرایت کرده وسفارت جمهوری جیم والف خود فروشنده تریاک است آنهم ازنوع شیمیایی آن نه اصل وبقول معروف سناتوری آن !!! 

در آن زمان و رژیم گذشته هم من بیشتر زنان را میدیدم که درکنار مردان لب به لب  دو منقل  نشسته ودود را به حلقوم خود فرو میبرند برایم تعجب آور بود زن ! ؟ یک مادر؟ با این لباس ؟ از خواننده بزرگمان گرفته تا آن خواننده ریزه ومیزه کوچولو که هنوز هم دارد وزوز میکند ، ومن چقدر خوش شنس بودم که از بوی تریاکه فشارم پایین میافتد وحالت غش بمن دست میداد !  هنرمندان بزرگ وکوچک هم آلبته   تریاکی بودند !و در این میان عده ای نیز  سوار شده وترکه را برگرده آنها نشاندند واین شد که امروز  میبینیم .
عکسی از آن شهباز و عقاب  و نویسنده کتاب قطور دیدیم که در گوشه ای افتاده وافور به دست دارد دودش زا به بسوی یک دخترک زیبا میفرستد  گویا درترکیه بوده  دیگر آنچه که درخیالم بود ناگهان فرو ریخت .
حال جدال ما با خدایان گوناگون  به راه افتاده وهرکسی برای خود خدایی ساخته محور ومنبر ومحرابی وآنکه اصل بود گم شد ، فنا شد  خداوند از نظر روانکاوی همان " پدر |"است که همه ما به آن احتیاج داریم ! همیشه پدر سالاری و مرد سالاری بوده وزن ستیزی و فحاشیها هم اول از مادر  وخواهر شروع میشود .

پیرما گفت  خطا بر قلم صنع نرفت 
آفرین بر نظر پاک و خطا پوشش باد 
پایان 
 یک دلنوشته  در گرمای سی و هشت درجه ! و برای امتحان خط که ناگهان عوض شد وآن خط سیاه نکبت بجای این حروف زیبا نشست . 
ثریا / اسپانیا/ 12 ژولای 2018 میلادی /..