ثریا ایرانمنش » لب پرچین « !
--------------------------
نمیدانم چرا ناگهان بفکر تقسیم کردن شهر کازرون افتادند ؟ چه چیزی در میان آن یافته بودند ؟ ونیم آنرا به کدام خر پول فروخته بودند ؟! خوشبختانه مردم همیشه با دادن قربانی دربرابر مامورین امام زمان وهمیشه درصحنه میایستند ..
البته قلب نازک و جوان شاهزاده جضرت والایتعهدی نیز در کازرون است وبرای مردم آن سر زمین همیشه میطپد!
مایوس هستم، نمی دانم خدایی وجود دارد یانه ؟ نمیدانم مفهوم زندگی چیست ؟ اینکه آیا علاقه به وطن مفهوم دارد ؟ من با نگاهی به هیبت مردان وزنان آن سر زمین دراین گمانم که ابدا آن سر زمین متعلق بمن نیست ومنهم به آنجا تعلق ندارم .
دراین وضعیت فلاکتبار جهان ، همه چشم ها وهمه دوربین ها ی جهان بطرف قصر ویندوزر زوم شده است !!! بقیه اش بمن ارتباطی ندارد اما به گمانم نمایش بزرگی در پیش است ودر پشت پرده خبرهاست ،
تصور نمیکنم امروز حالت روحی وفکری من در یک حالت درست قرار گرفته باشد ، میل ندارم دیگر چیزی را بدانم ، ندانستن بهتر است تا دیدن زشتی ها .
هر چه هست زیر سر همان خدایی است که ما او را نه دیده ایم ونه میشناسیم تنها معبدها ی بزرگ وگنبد های طلا بنام او درست کرده ان وبخاطر ا و صدها هزار شکم پاره شده است و میلیونها سینه از هم دریده شده واز هر بتی خونخوار تر به نظر میرسد در جریان این کشت و کشتارها مردان خدا در پناهگاهای خود با تسبیح های بزرگ مشغول انداختن اعداد وبهره مالی خویشند . ورجز خوانان ومداحان با صدای بلند سرود میخوانند آواز میخوانند وامروز ، آن آخرین بقایای مذهبی را که در عمق وجودم داشتیم نابود شد.
آین آقایان مامور وحافظ عفت وناموس وتفکر مثلا درخدمت عشق الهی بودند اما نفرت پراکنی را بیشتر درمیان مردم رشد دادند وخودشان نیز دفن شدند آنها مامور خدمت
به بشریت بودند حال دیگر آوازهایشان بی صداست .
مردم کازرون باید مکافات بدهند وسر زمین اجدادی خودرا که درآن به دنیا آمده رشد کرده بزرگ شده اند حال باید تقسیم کنند ! با کی ؟ معلوم نیست .
بازور سرنیزه وتیر ، تزویر و ریا و مکر و فریب .
امروز چه کسی در فکر تسلی دلهای ویران شده است ؟ چه کسی در فکر مردان وزنانی وکودکانی که مانند برگ خزانی بر زمین میافتند وجان میدهند میباشد ، قارچ سمی صد ها نفر را کشت وراهی بیمارستان کرد معلوم است زمینی را که باخو ن آبیاری کرده باشند وزیر آن صد ها هزار جنازه در حال متلاش شدن هستند قارچی که بیرون میزند تنها سمی است که به بدن بقیه سرایت میکند .
دنیا فعلا سر گرم نمایش بزرگ فردا است از ماهها پیش اخبار با سرو صدای فراوان گوشها را کر کرده است بنا براین فردا تلویزیون های من خاموش وتنها به تماشای فیلمهای قدینمی مینشینم وپس فردا ویکفهفته بعد هم ابدا خبری را نخواهم گرفت .
در عوض مجلات ، صاحبان رسانه ها از بابت این سیرک بزرگ صاحب مال فراوانی خواهند شد .
بقول آن تحلیل گر بزرگ سیاسی ما درحال حاضر در میان یک آنارشیزم زندگی میکنیم نه درمیان یک حکومت و حاکمین فهمیده ودلسوز هر کسی بفکر خویش است تا با بردن پولها در بهترین نقاط دنیا ودست نخورده ترین جاها برای خود روی تراس بنشیند وشرابی بنوشد واحیانا از کوههای مقابل ویا دریا هم یک آب رنگی تهیه کرده عنوان نقاشی بیادگار برای آیندگان بگذارد ، چیز دیگری وجود ندارد ، نه هیچ چیز دیگری نیست . ث
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 18/05/2018 میلادی / برابر با 28 اردیبهشت 1397 خورشیدی..