پنجشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۹۶

بهار خونین

بهار آمد ، گل و نسرین نیاورد 
نسیمی بوی فروردین نیاورد 
 پرستو آمد و از گل خبر نیست 
چرا گل با پرستو همسفر نیست ؟..........."سایه"

درهمان سایه بمانید  درزمانیکه این اشعار سروده شد این چنین بهاران خونینی نبودند ، اما از نظر این شاعران  دل نازک که خود را به عشق استالین فروخته بودند بهاران تابستان و زمستان و خزانها همه خونین بودند حتی جمعه ها مرده کشی بود حال یکی مرد ویکی مردار شد دیگری به غضب خدا گرفتار و آواره .
امروز دیدیم این اشعار درست به درد اهمین ایام ما میخورد  نه آن زمان که جناب شاعر دربهترین  محله های شهر تهران با همسر ارمنی و فرزندان خود ویسکی شان را مینوشیدند و هرگاه اراده میفرمودند سری به بلاد کفر هم میزدند  ، امروز گم شدند ایشان هم دست کمی از آن هنرپیشه های ذوب شده در اسید ولایت وقیح ندارند مانند پروانه معصومی که معصومانه جلوی دوربینها عریان میشد و ناگهان  با صد من پارچه خود را پیچید و لیلا حاتمی را که کمی برای وطن ما آبرو خریده بود وطن فروش نامید .
نمیدانم این شراب ولایت وقیح چقدر گرفتی و خماری دارد که همه یکی یکی در اسید آن حل میشوند ویا در آتش گداخته اش ذوب میگردند شاید چیزی باشد که من دورافتاده بیخبرم .

بهر روی شب گذشته نتوانستم بخوابم تصادفا یوتیوب  آن دختر نازنین به دستم رسید شاید ده سا ل از مرگ او میگذرد .
آری بهار خونینی   از راه رسید با برفهای سنگینی که بر سر تاسر اروپا نشسته وسرمای شدید ویخبندان که گلها ودرختانرا نیز از ریشه برکند ودراین قسمت بارانهای شدیدی که راه های را بسته اما من عدس را خیس کردم و تدارک هفت سین را خواهم دید و شیشه هارا پاک خواهم کرد تا بهاران را دوباره بخانه بیاورم .

آن آتشی را که شما توده ها  و مجاهدین روشن کردید در دامن ابلیس افتاد وامروز ابلیس دارد همه را میکشد ایرانی باید از بین برود و نسل پلید این مارمولکها بماند  اگر ایرانی باقی بماند دیگر کمتر میتوان درآن خون پاک  ایرانی یافت  و اگر کسی باقیمانده باشد فرتوت واز کار افتاده حافظه گم کرده است ویا ذوب شده مانند خانم احترام برومند که روزی در تلویزیون برای بچه های ما قصه میگفت و کتاب میخواند امروز یکصد و هشتاد درجه تغییر ماهیت و تغییر شخصیت داده است .

نذر کردم گر از این غربت سوی خانه روم .... کدام خانه ؟ وکدام میخانه ؟ مردم همین بوده وهستند برایشان وطن معنا ندارد برایشان تنها یک چیز مهم است امروز فردایی ندارند .
مسجدی بشکل آوانگار ومدرن ساخته اند ون اگهانی سبز شد ! حال عده ای بر آشفته اند که شبیه کلاه و عرق چین یهودیان است خوب ملاها هم یک عرق چین زیر آن پارچه صد کیلویی بر سرشان  میگذارند بعلاوه این اول داستان است این سر زمین واین ساختمان سازی در پشت خود برنامه های دیگری دارد ( نوشتم که همه باید یک جورشویم ) مانند گردو گرد  آثار باستانی وتاریخی  رویهم فرو خواهند ریخت دیگر کسی تمدنی  ندارد تنها یک تمدن حاکم خواهد بود هم اکنون جزییات آنرا میبینیم و آنهاییکه زرنگ و زیرک هستند خود را به آن تمدن چسپانیده و یا فروخته اند ! تنها یک دین و آیین  باید حاکم باشد بنا براین این مظهر همان آیین آینده است بیخود خودتان را گول نزنید وخراب نکنید بیشتر بشکل سالن های موزه ویا سالن های موسیقی میماند تا مسجد .

بهاران خونینی وگلها بقول شاعر سرنگون شدند درهمه جای جهان غیر از گل خانه ها وخانه های اشرافی ! .ودر بهشت همان آیین آینده !!
امروز نگاهی به مسئولان امور سیاست دراین سر زمین میکردم گویی همه آرتیستند ودارند جلوی تلویزیون فیلم بازی میکنند که درحقیقت هم همین است ، اولین سالی که ما پایمان به خراب آباد بی بی سکینه رسید ورود دوربین به مجلس و گرد هم آیی سیاستمداران ممنوع بود  امروز نمیدانم در امریکا دردادگاه هایشان ورود عکاس وفیلم  بردار ممنوع است .
بنا براین کار ای موجودات تنها بازی کردن جلوی دوربینهاست و در پشت صحنه آن کار دیگر میکنند .پایان 
بهر روی روزی بارانی وتاریک وسرد است .
دگر بارت  چوبینم  ، شاد بینم 
سرت سبز ودلت آباد بینم 

به نوروزدگر  هنگام دیدار
 به آیین دگر آیی پدیدار 
آمین !
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « . آندا لوسیا / اسپانیا / 01.03. 2018 میلادی / برابر با 10 اسفند ماه 1396 خورشیدی.