این دوستان که از بر ما شاد میروند
تا هفته دیگر همه از یاد میروند
این زندگی ، حلال کسانی باد که همچو سرو
آزاده زیست کرده وآزاد میروند ..............گلچین طبسی !
حکومت کردن یعنی قدرت طلبی و برای حفظ این قدرت باید جبار بود ، دموکراسی و نرم خویی تنها مانند یک پستانک است که در دهان ما بچه ها میگذارند ،
آن بزرگانی که امروز ما از آنها به نیکی یاد میکنیم آنها نیز گاهی در خود خوی جباری وبی فطرتی داشتند .
کار مخصوص حیوانات بیزبان است عده ای خود را راحت کرده اند در لباس اهل منبر و مسجد .، مفت میبرند ومفت میخورند وبر گرده پسر بچه ها ودختران نابالغ سوار میشوند ! آن ( جناب مدرس ) که امروز از او به نیکی یاد میکنند ویا میکردند ،او نیز اهل منقل و منبر بود و دولت فخیمه بی بی سکینه برایش یک فقره چک فرستاد ، مدرس از آورنده چک پرسید :
این چیست ؟
مرد در جواب گفت این یک فقره چک است که در بانک بدل به پول میشود .
جناب مدرس قاه قاه خندید و گفت برو به آقای سفیر بگو من چیزی جز سکه طلای اشرفی امین السلطان هیجده عیاری آنهم بار شتر قبول نمیکنم آنهم در روز روشن .
یعنی اینکه باید از این چند خط پند گرفت بهر روی ما یک مستعمره نسبتا آزادی هستیم ! عده ای علنا خود را به معرض فروش گذاشته ایم پروایی هم نداریم در ملاء عام از جمهوری بد گویی میکنیم اما درخلوت آن کار دیگر میکنیم
با جیب خالی آمدیم حال با صندوقهای پر در انتظار رفتنیم ( ما نه ما همچنان جیبمان خالیست )
مثلا میتوانیم رای بدهیم اما آرائ ما گم میشوند و صندوقی دیگر جایش را میگیرد امروز دیگر آدمها کار نمیکنند تنها به ماشین میاندیشند اما ما همچنان در کوره راههای خود راه میرویم وبا خار مغیلان دمسازیم .
در جایی خواندم که در تخت جمشید هم میخواهند یک امامزاده بسازند و عجب آنکه دریکی از اما زاده های حوالی ونک استخر های آب گرم و سرد و جاکوزی ساخته بودند خوب امام زاده ها هم احتیاج باین چیزهای مدرن دارند ( مثلا آقا مجتبی ) امام زاده است !!! مگر مقبره آن ملعون را با آنهمه جلال وجبروت ساختند کسی توانست حرفی بزند ؟ بهر روی این اما مزاده ها هم مانند تیره وتبار قجر ها از کمر غلامی وبطن کنیزکی به دنیا آمده اند بی آنکه خودشان بدانند چه سرنوشتی درانتظارشان هست . یکی در گورهای دسته جمعی گم میشود و دیگری در حوض کوثر غسل جنابت صد بار برای عمل خیرش انجام میدهد !.
مشتاق کرمانی میسراید :
روزگاری شد که خر با رقص می آید برون
از دراصطبل لیسانس می اید برون
وتو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !
سر زمینی نابود شد ، تمدنی فرو ریخت وتنها چند کلمه زبان آن باقی مانده که آنهم کم کم از بین خواهد رفت مگر تمدنهای روم وایلام وبابل ومصر بر جای ماندند؟ امروز تنها درمیان خاکها به دنبال اموات میروند تا آنها را بیابند و در موزها جای بدهند آنهم کم استفاده نمیدهد حتی استخوانهای مرده و میتوان بر کف پایش برچسپی زد که این نتیجه فرعون بوده است ویا غلام بچه هیتلر !
در زمان گذشته و درهمان پرانتزی که بین قجرها و ملاها باز شد و ما در آن میان از بطن مادر بیرون پریدیم وزندگی کردیم سالهای خوبی بود تا زمانیکه شاه مرحوم از اهل علم استفاده میکرد نه از امام جمعه برکت میطلبید و نه از امام هشتم مراد خواهی میکرد ، اگر مجلس داشت حد اقل بیست تاسی نفر انها دانشگاه رفته و معلوماتی داشتند اگر هئیت دولت داشت حتما چند وزیرش معلومات دانشگاهی بالای را دارا بودند مانند دکتر غنی ، هشترودی ، دکتر سیاسی این چند اسمی را که من بیاد دارم و از بعضی از انها نیز کتبی درقفسه کتابهایم جای دارد مرحوم مهندس ساعی که آن پارک زیبارا درخیابان پهلوی ساخت و ناگهان زلزله برخاست آنهم از شما ل شط العرب !!! باکمک خط الراس !
امروز موز فروش دلال بازار سبزیجات وزیر شده و قالی شوی فلان فرش فروش سفیر .
ودانشگاه شد محل دانشجویان کمونیست که چیزی از آن نمیدانستند تنها دنباله رو بودند چیزی مد شده بود باید ادای روشنفکری را در آورد کی دیگر حوصله دارد اشعار مثلا استاد مهدی حمیدی شیرازی را با آنهمه تالیفاتش بخواند باید رفت اشعار ترجمه شده ودزدیده شده وتکه پاره شده احمد شاملو را مزه مزه کرد که نه طعم داشت ونه مفهوم .
واین شد. که امروز حتی به تاریخ ما هم رحم نکرده وکم کم آنرا ویران میکنند تنها یک کعبه کم داشتیم که آنرا هم ساختند .
شراب کهنه ما شیره گشت از واژ گون بختی
اگر زینسان بماند هفته ای ، انگور میگردد.
پایان
نوشته ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا . 07/02/2018 میلادی برابر با دهه زجر !
-------------------------------------------------------------------------------------