دوشنبه، دی ۱۸، ۱۳۹۶

روزی از روزها !

این عکس را خودم گرفتم متعلق به چهار روز پیش است .
قبل از آتکه برف وباران وتاریکی جاده هارا بگیرد ، قبل از آنکه دویست وشصت اتومبیل  نزدیک به بیست ساعت درجاده ها زیر برف شدیدوسرما ویخبندان محبوس باشند وکسی به دادشان نرسیده باشد قبل از آنکه دخترکی در بغل مادر از سرما سیاه شود وقبل از آنکه موجی سنگین از دریا بلند شده زن بدبختی را بکشد .
هنوز این ملت درمرحله ابتادایی هستند هنوز هیچ آمادگی حتی برای یک باران ساده ندارند بعد از ساعتها سر انجام اتومبیلهای برف روبی که خودشان میان جاده مانده اند وبرف پارو کن ها وپلیس  وآتش نشانی رفته وتوانسته جان عده ای را نجات دهد هتل ها یا متل هایی که رانندگان ( اقتصاد) شبهارا درآنجا بسر میاورند دربهایشانرا به روی مسافرین بدبخت باز کرده اند .
جالب تر این است  که اینها برای رفتن به دریا خانه شانرا نیزمیبرند اما از جنوب تا شمالی که حتی امواج دریا یخ زده چیزی با خود نبرده اند ویا برده تمام شده است بهر روی اخبار ما این است و فستیوال کن که بهر روی به کار خود ادامه میدهد وآرتیستها کش آمده باد کرده فرسوده پیر شده ازکار افتاده بعنوان تماشاچی میروند تا مثلا شا هد این باشند که مجسمه  خرسی گربه ای خری الاغی کره الاغی را به چه کسی میدهند والبته امسال گویا یک جایزه افتخاری نصیب بانوی برجسته اپرا ونفری شد! وجناب اسپارتا کوس با صندلی چرخدار مانند یک پتوی گوله شده درسن یکصد سالگی به همراه عروسش به روی صحنه آمد واین بود همه اخبار امروز ما ابدا خبری از شورش برخاستن وقیام ملتی درمیان نبود تنها باحروف درشت نوشتند که " تدریس زبان انگیسی در کلاسهای ابتادایی ممنوع شد " خوب درزمان ما هم در دبستان ما زبانی نداشتیم غیراز فارسی حال شاید چین یا روسی ویا عربی جای آنرا بگیرد در گذشته دروس دبستانی ما منحصر بود به تعلیمات دینی / مدنی / انشاء/ دیکته / فارسی / درس قران / وتدریس موسیقی ؟
خوب بچه ها میروند کلاسهای خصوصی یا درخانه معلم خصوصی میگیرند ویا از اینترنت  درس خواهند گرفت . کله های شما هنوز هچنان درونش پهن سوخته جای دارد .

امروز صبح عصبانی از خواب بیدار شدم  عصبانی دوش گرفتم  با همه چیز سر جنگ داشتم با استکان  با نان با نارنگی !!! .نه اینکه  چرا کشتی من  آرام روی آبهای گرم حرکت نمیکند ! خیر کشتی من همیشه درحال متلاطم وگاهی غرق شدن بوده هیچگاه آرامش درونی وبیرونی نداشتم  اما همیشه لنگر را محکم دردست داشتم ویا دستی از ماوراء بکمکم میامد اما این روزها آن دست گم شده دستهای خودم نیز قدرت ندارند کشتی را رها کرده ام هرکجا که میخواهد برود تا درون آبهای یخ زده دریای شما ل !!!

چند خبر از دکتر مجید سمعیی خواندم که باو حمله کرده بودن او رفیق شفیق فرهنگ شریف بود وفرهنگ دلال معامله بین او وجیم الف  چه پزی میداد پروفسور سمعیی آمد منزل من برایش یک میهمانی دادم بی نظیر !!! چه کسانی را دعوت کردی ؟مشتی لات ودلال مواد مخدر واسلحه  آدم حسابی که درآنجا زندگی نمیکند همه ازهمین قماشند خودشان در آیینه بجای خر عکسی از یک شمایل میبیند . بهر روی سخت مورد غضب خیلی ها قرارگربته است متخصص دست مغز وسلولهای از کار افتاده رهبر چک وچلاق  جیم الف است .

بمن مربوط نمیشود دراین  بازار بلبشو باز بی بی شهربانو بیانه صادرفرمودند برای کشف حجاب برو بابا خدا ترا هم به راه راست هدایت کند وشعور از دست داده اترا بتو برگرداند امروز کسی درفکر کشف حجاب نیست مردم نان ندارند بچه ها سر سطل زباله ها دنبال غذا میگردند تو آرم درآارتمان شیک که اطرافش را گاردها گرفته اند کاری نداری وتنها پیام میفرستی  هر صبح لابد مثل من از آن اطاق باین اطاق میایی ونامش را میگاری به دفترم رفتم ایملهارا چک کردم جوابهارا نوشتم !!! ودعوتنامه هارا پاسخ دادم !!!! بوی الرحمانت بلند است رفیق. .
باران بشدت میبارد ومن لباس پوشیده میخواستم برا ی خرید بروم .خوب مینشینم وبه صدای باران گوش میدهم تا ببینم چه خواهد شد .پایان 
ثریا ایران منش » لب پرچین » / اسپانیا . 08/01/2018 میلادی !.