پنجشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۵

خود فروشی


خود فروشی درسر زمین ومرز پر گهر ما  بصورت یک فاجعه درآمده است زمانی حد اقل مردان " مرد" بودند حال اگر بعضی از زنان با داشتن شوهر وبچه باز تن باین کار میدادند یا برای چند تکه لباس گرانقیمت بود ویا چند مثقال طلا امامردان کمتر گرد اینکارها میکشتند مگر بعضی از ژیگولها که با داشتن همسر وبا اطلاع از همسرشان با زنان پا به سن گذاشته درباری ویا روسای سطح بالای خویش سروسر داشتند وپول خوبی هم دریافت میکردند ویا شغلی .

اما امروز این کار علنی شده ومردان درکنار خیابانهای بزرگ ومعروف ویا درخانه های تیمی باین شغل شریف مشغولند وپول خوبی هم درمیاورند ! چرا که نه ؟ هرکدام هم بهانه ای دارند یکی میخواهد عروسی کند دیگری بخاطر بیماری مادرش تن باین حقارت روحی میدهد سومی  معتاد است وچهارمی دیگر نمیتواند خودرا ازاین زندگی بیرون بکشد برایش یک عادت شده است 
واین نتیجه اسلام  ناب محمدی و  نتیجه عبادت روزانه وشبانه ومسجد ومنبر است .

بیخود نبود که پسرک از آنسوی دنیا بی آنکه مرا ببیند عاشق وشیفته ومرده من شده بود بیچاره خیال میکرد علی آباد دهی است درحالکه نمیدانست من ثروتمند نیستم واگر هم بودم تن باین همه حقارت نمیدادم  چون شعور ومغزم درجاهای دیگری سیر میکند ، 
در رژیم گذشته من بچشم خود میدیدم که هسمر فلان پزشک رسما فاحشه است نمیدانم آیا شوهرش میدانست یا نه معشوق فلان تیمسار بود ، همسر فلان مهندس بهمراه دختر داییش که هنوز جوان بودند دراین کار دست داشتند ! پول برایشان حرف اول را میزذ ، من چون عاشق بازی ورق بودم برایم مهم نبود درکجا وبا کی بازی میکنم از گرد همایی فامیلی گرفته تا در خانه های مخفی که بطور قاچاقاق میز میگذاشتند وبقول خودشان " کانیوت " میگرفتند وچیزی که هم به کلانتری محل میدادند تاعمله هایش را بخانه نفرستند اکثرا هم ارمنی بودند !

بیشتر سعی داشتم درکلوبها عضو باشم مانند کلوب ایران وکلوب گرکان و آنجا امن تر بود وزنان ومردان مثلا با کلاسی میامدند بازی میکردند ومیرفتند هیچگاه دوستی بین این آدمها ایجاد نمیشد چرا که همه بفکر بردن بودند . این نهایت بدی بود !! 

گاهی درمیان آنها زنانی هم بودند که با داشتن همسر بشغل شریف تن فروشی مشغول بودند اما آنچنان سر میز محکم وخانم وار مینشتند که میشد حتی رویشان سوگند خورد واکثر کسانیکه من شناختم درهمین دوره بازی بود زنانی هم بودند تحصیل کرده دانشگاه دیده اما مانند من تنها تفریحشان همین قمار بود وبس  خوب من اگر میبردم مورد لطف همسرم بودم اگر نه جنجال بپا میشد .
گاهی گمان میکردم اگر منهم امروز درایران بودم وجوان بودم وهمسرم بود لابد مرا ودار باین کار میکرد ومیگفت من نان مفت ندارم بتو بدهم !! حتما این کاررا میکرد او نانش را به دیگران  میداد که به آنها تعهد سپرده بود .بگذریم وارد معقولات نشویم بهتر است .

امروز  متن مصاحبه یک روزنامنه نگار را درایران میخواندم که دو روز تمام دنبال این ( خودفروشان) بود مردان بیشتر وزنان آسیب پذیر تر ومعتاد به موادی  که امروز صدها نوع آن دربازارها یافت میشود و.....

دولت ، تنها فکر وذکرش پر کردن جیب رفقاست واینکه برای آخر عمرش یک بارگاهی نظیر کاتدرالهای ایتالیایی بسازد ونسل آتی اگر نسلی باقی ماند از آنها بعنوان یک قدیس یاد کند !!! نه ! دولت بفکر مردم وزجر ونکبت آنها نیست چون نه دولت رابطه درستی با مردم دارد ونه مردم به دولت اعتماد میکنند همه چیز فامیلی وخصوصی است این از محاسن قبیله ای است ایران ما همیشه قبیله ای بوده قوم وقبیله ومیان هم میچرخیدند حال اگر نسلشان هم ناقص ویا عجیب الخلقه بود برایشان ابدا مهم نبود کما اینکه دیدیم !!!.
امروز حروف روز دکمه های کامپیوتر من جا بجا شده اند وبرایم زیر هر کلمه خط قرمز میکشند !!! لابد دستکاری شده است !
بنا براین دیگر رعبتی به نوشتن ندارم .. 
خرقه پوشان همگی مست گذشتند وگذشت 
قصه ماست که بر سر هر بازار بماند 
همیشه درهمه دوران پول وطلا حرف اول را زده ومیزند حال مهم نیست این دارایی از کجا به دست میاید .شرافت نامی است که درون گنج ها وزیر خاک پنهان است هرکسی شرافت را نمیشناسد ومعنای آنرا درک نمیکند .پایان 
ثریا ایرانمنش " لب پرچین" / اسپانیا / 09/03/2017 میلادی/.