دوشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۹۵

داعشی !

تخم گل میکاری وخار میروید زخاک !-
-----------------------------------
چندی قبل گلدانی  خریدم بگمان اینکه  برگ شیویدی است سبز وخرم آنرا درون باغچه کاشتم رشد کرد بزرگ شد ریشه دوانید روزی نگاه کردم دیدم تنها بوته خاری است که رنگ عوض کرده از همان خارهای بیابان نوک تیز  وریشه دوانیده تا انتهای باغچه ودورهمه گلها پیچیده بعضی ها  را خشک کرده واز بین برده است .گل نازی داشتم که به هنگام گل  دادن مانند یک خورشید درخشان جلوه گری میکرد سالی یکبار گل میداد ، هربهار  وحال دوسال بود که بکلی خشک شده واز بین رفته بود ریشه آن خار تا انتهای باغچه را گرفته بود . روز گذشته فکر بکری بسرم زد ! نه ، نمیتوانستم اورا ازریشه بیرون بکشم درعمق زمین وباغچه  ریشه دوانیده بود روی ریشه های نمک  پاشیدم وقیچی را به دست گرفته از زیر ساقهایش را بریدم وانرا هول دادم روی لبه بالکن ودرانتظار باد نشستم .امشب بادی شدید وزیدن  گرفت با چوب جارو آنرا هول دادم تا پایین بیفتد  وباد آنرا باخود ببرد اما نمیدانم هنوز آویزان است ویا به بالکن طبقه زیر افتاده  ویا بادآنرا برده وتکه تکه کرده است ، نام اورا ( داعش ) گذاشته بودم همچنان با خارهای برنده ومانند بعضی از " آدمها" ریشه دوانیده وریشها هی اصلی .گلهای زیبا واصیل مانند شب بو  ولاله وسنبل وویاس ا خفه کرده بود ....

خوب ماهم جزیی از طبیعت هستیم واگر بتوانیم جایی خودمانرا بچسپانیم وریشه کنیم مشگل میتوان ریشه را از بیخ وبن کند مانند آنهاییکه سر زمینهارا غصب کردند وریشه دوانیدند دیگر امکان  ندارد بتوان ریشه انهارا از بن برید ویا سوزان مگر آنکه سر زمینرا یکپارچه آتش زد وزمینی صاف به دست آورد آنرا ضد عفونی کرد ودوباره از نو گل لاله وسنبل کاشت ولاله زاری درست کرد که درآن بلبلان آواز بخوانند . 

دودستم همه زخمی شده است خارها بدجوری آنهارا زخمی کردند با پوشیدن دستکش باز هم نوک تیز آنها  به گوشت وپوست دستهایم صدمه زد .
حال درانتظار فردا هستم تا بینم چه کسی درب خانه را میکوبد وبمن میگوید که باد سبزه هارا برد ویا پایین انداخت منهم با تعجب میگویم ! 
اوه ! راستی ؟ چه حیف . تمام شب درانتظار باد بودم تا وزید بادی شدید وناگهانی واورا از روی بالکن جدا کرد اوف !!!!! چقدر خوشحالم داعش را  از بین بردم حال فردا تمام ریشه های اورا آتش میزنم شب چهارشنبه سوری است !!!!.

از ساعت یک پس از نیمه شب بیدارم  والان ساعت چهار صبح است  خارها بد جوری دستانمرا زخمی کرده اند اما خوب از شر آنهمه سبزه بی خاصیت  وخارمغیلان نجات پیدا کردم گاهی گلوله های کوچکی به ان آویزان میشد مانند اسفند اما خوب خار بود خار تکلیفش روشن است گل که نمیدهد خاری دیگر تولید میکند . هنگامیکه بالکن . خالی رادیدم نفسی به راحتی کشیدم ، ریشه او به همه جا خزیده  نعنا هار از بین بر گل نازمرا خشک کرد وداشت همچنان پیشروی میکرد بسوی گلهای دیگر  ریشه اش هنوز درخاک مانده  اما آنرا خواهم سوزاند . نمیگذارم همه جارا دراختیار بگیرد . . 

گفتم بخود که مهتاب شاید بشب نباشد 
آویختم بهر کوی  فانوس جستجورا 

دیدم که درسکوت ظلمت  سرای اندوه 
بگرفته نا امیدی دامان آرزو را

من غمگین ونومید  اینجا خاموش ماندم
تا که سپیده بگرفت  شام سیاه مورا 

در اخرین  دقایق ای موج صبح آرزومند
از شط سینه برگیر کشتی آرزو را 

من از شر داعش خودم رهایی یافتم وامیدوارم دنیا نیز مانند من دست بکار شده وریشه این حرام زاده تازه  سراز تخم بیرون آمده را از بیخ وبن بیرون بکشد وبسوزاند ، بامید آن روی شاید طوفان گاهی بد نباشد .پایان.
ثریا ایرانمنش " لب یپرچین" اسپانیا .13/03/2017 میلادی/.