آسمان گریه مستانه میکند بر سر خاک
بینوا من ، که دراین گریه من ، مستی نیست
همچو مه ، کاهش من از غم بیفردایی است
همچو نی ، وحشتم از باد تهیدستی است ........." زنده نام ، نادر نادرپور"
نادر نادر پور بحق یکی از بهترین وصاحب فهم وتحصیل کرده ترین شعرای دوران ما بود که دراوج عاج خود بی آنکه میل داشته باشد با هر بی سر وبی پایی رابطه داشته باشد تا ضابطه ها حفظ شوند ، درغربت ودرنهایت عسرت جان داد اما نامش همیشه برچهره اربیات پربار ایران مانند نور خورشید میدرخشد ، مهم نیست اگر چند لات کلاه مخملی ویا چند آرشه کش بی ارزش ویا چند اذان گوی مسجد اورا نشناسند ، او کلیدی بود برای باز کردن قفل درب بسته ادبیات تاریک ما ، نه مجیز گوی دربارشاهان شد ونه زیر عبای ملایی ویا یک باجگیر خودرا پنهان ساخت ، او راست ، مستقیم وصاف با غرور یک کبک خرامید وبه آهستگی از جلوی چشمان ما رفت .
او نه با مافیای مواد مخدر واسلحه سر وکار داشت ونه با باجگیران شهرری ، مانند او زیاد بودند، (شادروان شهناز ، مجد و فریدون حافظی) که بهترین نوازندگان دوران ما بودند به همراه شادروان همایون خرم ، اینها چند دسته بودند ، مطربان دوره گرد وکاباره چی ومزغون چی و هنرمندانی واقعی ، اگر نما دپرچم واقعی ایران باید یکی از آنهارا ، انتخاب کرد من اول شهنا ز وسپس همایون خرم را وفریدون حافظی را نماد سه رنگ پرچم ایران خواهم نامید که خون دلها خوردند ودم بر نیاوردند چون میل نداشتند با رباطه های خطرناک وارد ظابطه ها شوند ، مرحوم عباس شاپوری دست از هنرش کشید چرا که ناکهان همسرش را دیدوارد میدان شده وچهار نعل میتابد ولحظه ای از آن نی لبک معروف به وافور دست نمیکشد اورا طلاق گفت تا پی عیاشی وخوشگذرانی وچند صباحی شهرت برود ، من تاکنون دراین پندار بودم که همه چیز را درباره (او) میدانم اما از رابطه هایش وایمانش بیخبر بودم ، زاده قوم بنی اسراییل که بسود مسلمین گام برداشت .حال دیگر رفته رفته طرح مشخص خودرا از دست داده است او در زمان ومکان حل شد مانند یک تکه برف زیر آفتاب سوزان ، روزی نیز این رژیم خونخوار جایش را به کسان دیگری خواهد داد ومعلوم خواهد شدکه چه کسی خورشید تابان ادبیات ما بوده است ، میگویم ما! من نخواهم بود اما از ورای آسمان خواهم دید .
رابطه ها خیلی مهم هستند بایددید بنای رابطه را با چه کسی برقرار میسازی تا درآتیه بتوانی از نردربان شهرت کاذب وثروت بالا بروی وبا کمک همانها بتوانی خودت را یک انسان ( شریف) جای بزنی البته درسر زمین ما مرسوم بوده ومثلهای زیادهم دراین باره داریم به کور میگوییم چراغعلی وبه کچل میگوییم زلفعلی وهمچنان ادامه دارد ......
یک روز دوستی بمن گفت ، راهرا عوضی طی کرده ای وسپس داستانرا برایم کفت ، من نمیدانستم ، وهیچوقت درهیچ جا باین نکته اشاره نکردم .که او که بود وچه بود وچه ها نکرد !
آه امروز رنی جا آفتاده وفربه وصاحب نوه شد ام ، حسرتی برای ایام جوانی نمیخورم وندارم اگر دوباره به دنیا میامدم شاید باز همین راهرا میرفتم سرنوشت قبلا ترا هدایت میکند /
پنجاه سال پیش اگر پسرکی میخواست دنیارا احاطه کند وبگیرد ، مهم نبود مانند بیماری سرخک که همه گیر وهمه را دچار میکرد اما امروز آن دوران گذشته است وتکنو لوژی تا قعر چشمان مارا نیز میبیند ومیشناسد لزومی ندارد که دست ومغز و احساس خود را به درد آوریم ، اما عده ای همچنان طبق عادت ستایش وپرستش ومجیز گویی راهشانرا ادامه میدهند وبه هرخاری بها .
زمانی ویروس شهرت بجان عده ای افتاده بود وسر از پا ناشناخته دست به هرکاری میزدند تا معروف ونامی شوند اما امروز دیگر این رابطه ها بهم خورده وثباتی ندارد ، ث
ابرگریان غروبم که به خونابه اشک
میکشم دردل خود ، آتش اندوهی را
سینه تنگ من از بار غم سنگین است
پاره ابرم که نهانی ساخته ام کوهی را
" نادر پور "
من دوستار پرتو خورشید روشنم
چون سایه میدوم همه دنبال آفتاب
دیریست شرق مانده به تاریکی سیاه
زین پس بسوی غرب شتاب آورم ، شتاب
مادر ، گذشتم ا زتو بگذر زمن ، که من
بگریختم زخویش وبمرد همه آرزو مرا
آن رهنورد خانه بدوشم که سرنوشت
در خوابگاه گور کند جستجو مرا
-----
ثریا ایرانمنش / اسپانیا " لب پرچین"
11.09/2016 میلادی /.