پنجشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۵

حیات قهرمانان

و.... حال بیاییم کمی هم  راجع به لغت " آینده" حرف بزنیم !!
آیا بهتر نبود تیتر این نوشتاررا  میگذاشتم ا" اساطیر مدفون شده " ؟ 
کدام آینده؟  آینده ای زیر نظر دوربینها وپلیسهای امنیتی ؟ آینده ایکه مانند خانواده  :آدام: فامیلی باید درقرون وخاک مدفون شویم ؟ وآینده ایکه کتاب ( هری پاتر ) از کتاب های قدیسین بیشتر مشتری دارد ومردم برای خرید آن صفهای طولانی بسته اند ، بنوعی باید  سر جوانانرا گرم کرد ومغزها را  شستشو داد تا ناگهان خودرا درجلد یک قهرمان قمه به دست ویا مسلسل وارد دنیای کثیف ! ماشده همه را ازدم تیغ بگذرانند ویک دنیای خوب برای اربابان فراهم نمایند ، عده ای بیخودی زنده اند وبیهوده راه میروند باید جمعیت را کم کرد واز میان آنا نکسانی را که به درد میخورند انتخاب نمود .
من نمیدانم این چاقو به دستان وآدمکشان که اکثراهم جوانند چرا ناگهان بمیان مردمی که گرداگرد دلقکها وهنرپیشه ها جمع شده اند  نمیروند؟ چرا بمیان مردمی که دراستادیومها به تماشای فوتبال نشسته اند ویا به تماشا تنیس سرشان را به چپ وراست میگردانند ویا به میان مسابقات اسب دوانی  نمیروند ؟ چرا درخیابانها به مردم بدبخت بیگناه حمله  ورمیشوند؟  وهزاران چرای دیگر .

در چابهار وبلوچستان زلزه که ویرانی ببار آورد بولدزرها هم بکار گرفته شدند وخانه های باقیمانده را به تلی از خاک تبدیل کردند ، هرچه باشد چهار بهار ( یک بندر) است  مردم زیر چرخهای  آهنین این دستاورد قرن له شده ویا با شلیک تیر پلیس به آن دنیا رفتنه اند ، طناب های دار برقرار است وهمچنان مردم میان زمین آسمان تاب میخورند نه زنده ، وجالب آنست که حکومت میخواهد برای خود حقوق بشری جداگانه بسازد .

ما بکجا میرویم ؟  جای مرحوم فروید خالی تا نتیجه روانکاوی وروانشناس ودرمان روح را ببیند ؟ 
تمام شب برای پیدا کردن گوشه ای خنک دورخانه میگشتم ، نشستم به تماشای تلویزیون واز سر خواب گذشتم ، اولین چیزیکه بچشمم خورد شعله های آتشی بود که از درختان بلند وزیبای جزایر قناری بلند میشد !!! سپس سقوط یک هواپیما  .دست آخر حمله یک دیوانه!! با چاقو در یکی خیابانهای لندن ، وسر انجام دولت جدید یک ژیگولو با لبخندی که بیشتر به خنده یک رباط میماند جلوی چشمانم حضور پیدا کردند، دیگر علنی بما میگویند : آش همین است وکاسه هم همین  ، نمیخواهی برو بمیر .
ستاره های پلاستیکی مجهر به دوربینها دور آسمان میچرخند !! برای امنیت وحفظ جان آدمها!!!! دوربین سر چهاررا ها وهر گوشه وکنار رفت وآمدها را کنترل میکنند وصدا هارا نیز ضبط مینمایند ، 
پول داری ؟ بیا جلو  ، نداری  مرگ درانتظارت هست ، مانند حقوق بشر حکومت اسلامی اگر پول نداری پس جایت بالای دار است.
اگر پول داری بقید ضمانت آزادی حال اگر هزارنفررا نیر کشته ویا مبتلا به ایدز کرده باشی ! 
وسر انجام درکشور قدیم وجایگاه مولانا ! خانواده ای درازای یک بز ! بلی یک بز ! دختر شش ساله خودرا به ملای ده که هفتاد سال داشت " هدیه" کردند!!
حال کدام آینده ؟ به کجا میتوان رفت ؟ نه اخبارارا نخواهم دید ، نه اخبارار نخواهم خواند ، نه عکسی از جایی نخواهم گرفت ، نه میروم درون اطاقم ودرب را از درون قفل میکنم ومانند یک گاو، سبزه های خورده را از درون معده ام بالا میاورم نشخوار میکنم ودوباره فرو میدهم ، نه نشخوار هم فاید ندارد ، باید آنهارا بالا بیاورم .

نفس دوران ما  وآگاهی ما به جامعه  با امروز فرق داشت ، جنبه های انحصاری آن کمتر بود ، ویا حد اقل با نوع دیگری به تعریف کشیده میشد ، روح معنا داشت ویا به آن معنا داده بودند ، حال امروز این ماده این لغت  به چنان حرف طعنه آمیز ومسحره ای مبدل شده است که اگر اآن حرف بزنی بتو خواهند خندید حس همدردی از بین رفت  نگاهی به چهره آدمهای امروز میاندازم  ، همه بشکل کوسه ها ریش دار ویا غولهای قصه میمانند ، مذهب  هم بکلی جایش را به یکنوع آنارشیزم داد وبیچاره پاپ فرانسیسکو با آن لبخند شیرین ومهربانش نیز راهی بجای نمیبرد ، خدایان اول دریاها واقیانوسهارا درونوردیند  سپس به کرات دیگر سفر کردند ، اثری ازآن خدای نادیده  بچشم ندیدند ، ازآن  مرد مظلومی که بر صلیب خود جان داد نیز اثری نبود ، خدارا در زور شمشیر وطلا یافتند ،  امت آن پیامبر صحرانشین میتواند خوب بکشد وخوب شمشیر به دست بگیرد بیرحم است ، حسی ندارد ، برایش غنیمت مهم است بنا براین باید رفت وآنهارا تغذیه کرد واز |انها استفاده نمود ، .دیگر امیدی نیست که مانند گذشته تمدن ایلام ویا آشور تمام میشود وجایش را سر زمینی دیگر میگیرد ، نه چنین خبری نیست ، همه چیز مانند کره گرد خواهد شد . وآنهایی که سرشان گیج میرود پایین میافتند وجان میدهند .هرچند عده زیادی هم عقیده شان بر این است که زمین صاف ومسطح میباشد !! بهر روی اگر نتوانی با آنها بیامیزی از سفره بیرون میروی یا مانند حیوان باید به زیر بار بروی ویا برایشان  خدمت های ارزنده انجام دهی ، جاسوسی کنی ، خود فروشی کنی ، واگر جوان وزیبا ورعنا هستی با آنها بیامیزی !!! نه ، دنیای خوب وشیرین وآینده دلپذیر ما تمام شد حال باید درانتظار آن موجوی باشیم که نامش " اجل " است یا درخانه ویا درخیابان ویا درحمام ویا در یک کنسرت ویا دریک فروشگاه عمومی . پایان غصه نامه امروز. .
04//82016 میلادی /.