سه‌شنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۵

احمد شاملو

سیمرغ قله ای کبودم که آفتاب / هر بامداد بوسه نشاند به بال من 
سرپیش من بخاک نهد کهسار پیر/ وز آسمان فرود نیاید خیال من
" زنده نام وزنده یاد نادر نادر پور"

دلشاد بودم که یک کانال خوب پیدا کرده ام که از مرر حقیقت بیرون نمیرود ، اما امروز همه امیدم را از او هم بریدم، کانال اینترنیتی بنام | میهن " که خوب درآن همه چیز پیدا میشد از واخوردگان وبریدگان   سازمان کهنه وپوسیده مجاهدین تا ملی گرایان بی بو وبی خاصیت ، درمیان این همه میشد لپ مطلب را یافت ! اما امروز پاک نا امید شدم جناب گرداننده آقای بهبهانی با همشیره گرامی احمد شاملو مصاحبه تلفنی داشتند ، ایشان هم دردردلهایشان زیاد بود که چرا درروز شانزدهم جولای که روز درگذشت ایشان بوده دولت مبارز مذهبی نگذاشته که کسی بر سر تربت ایشان برود وفاتحه الصلوات بخواند /
اول از همه شاملو مسلما  ن نبود به هیچ دین وآیین پایبندی نداشت ، همه را غیر از خودش به زیر سم اسبان وحشی انداخته بود 
درآن روزگا ر ما بهترین شاعران را داشتیم   دکتر خانلری ، رشید یاسمی ، بهار ، پروین اعتصامی ، ودکتر مهدی حمیدی شیرازی وجناب شاملو همهرا به دار کشیدند وخود قهقه سر دادند  . شاملو را میتوان یک مترجم خوب دانست نه یک شاعر خوب ، شاعری که شعر خودرا به سیاست مخلوط کند گندابی درمیاید نا گفتنی ، خودرا پیرو نیما  میدانست ، نیما هم شاهکار چندانی نبود ،  وزن وقافیه هارا درهم شکست وبانی اشعار نو شد اشعاری بسبک اشعار شعرای فرانسه وروسیه وچک وووو.چند شعر گفت وفسانه ای خواند بر باد شد ، شاملو برای همه شعر میسرود برای آن ارمنی توده ای که اعدام شد ، برای آن خلقی ، برای آن مجاهد ، برای آن مبارز بی درد ،وخود درمیان خیال واحوال خویش مشغول بود ، فیلسوف وگرداننده دنیایی که خود نمیشناخت ، با پول " کانون پرورش کودکان ونوجوانان "به لندن رفت تا مغز خودرا عمل کند گویا چیزکی از مغز اورا برداشتند ودرون شیشه انداختند به هنگام برگشت منکر دولت وملت شد ، در دانشگاه یو سی ال . ا. منکر فردوسی شد و موسیقی ایرانی را نوعی آشغال وخوانندگانرا عرهرو ونوازندگانرا زر زر خواند، خود با افتخار تمام میگفت هیچگاه به موسیقی ایرانی گوش نمیدهم بلکه موسیقی کلاسیک  آنهم لابد  از نوع چایکوفسکی وریمسکی کورساکوف وامیراوف ! تازه اگر چیزی درک میکرد ، حافظ را ویران ساخت بیشتر ابیات اورا  مطورد دانست بی هیچ تحقیق ودانشی وبرای خود حافظی زیر نام خود ببازار داد که خوشبختانه کسی از آن استقبال چندانی نکرد .
شاهنشاه ایران در کتاب ماموریت برای وطنم نام اوار کنار نام بزرگ مرد ایران نادر نادر پور نهاد ، حال اگر بخاطر چند شعرک یا چند نثری که گویی با مدادپاک کن ، بین آـن نثر را پاک کرده اند توهین به دربار کرده است وبرای چند روز تنبیه اورا به زندان برده اند این نماد مبارزه او نبود ونیست ونخواهد بود ، باید با کمال شرمندگی به عرض جناب آقایان برسانم از نظر من شاملو یک لات فرصت طلب بود مانند همه . گاهی چیزکی را از شعرای خارجی ترجمه میکرد وبنام خودش ببازار میداد مردم هم سواد چندانی نداشتند بخصوص جوانان  گرد او جمع شدند هنرمندان پیر از کار افتاده ، قحبه های دیروز وچند جوان بی تجربه ناگهان ازاو غولی ساختند ، تنها کاری را که خوب انجام داد ( کتاب جمعه ) بود که آنهم ترجمه های دیگرانرا که بیشتر  آثار روسی در آن دیده میشد به چاپ داد که آنهم تعطیل شد درزمانیکه جنگ سرد بین روسیه وامریکا بود وایران در بدترین مقطع زمانش بسر میبرد ، د ر لندن  ایرانشهرا را بنا گذاشت با کمک چند نفر مانند خودش که آنهم راه بجایی نبرد  . چیزیکه اصیل نباشد بر جای نمیاند هرچند پرندگان خوشه چین برایش آواز بخوانند . نه من اورا بنام یک شاعر و نویسنده ومتفکر نمیشناسم انسانی فرصت طلب بود مانند اکثر ایرانیان مانند جناب فرخ نکهدار وایرج خان مصداقی ودیگران . متاسفم  ، همیشه پایان نامه های من با تاسف تمام میشوند .
چون از فراز کوه نظر میکنم  به خاک 
بال از هراس من  نگشاید پرنده ای
اشک آورم به چشم تماشاگر حسود 
تا شورکینه  را نشاند بخنده ای
اما درون سینه من بیم خفته ایست
کز اوج  قله های غرور آردم به زیر
یکررو ز، روح کوه  که دلبسته منست 
فریا میزند ، که مرو ، تیر ، تیر !
پایان  دست نوشته های امروزی  / ثریا 
26/07/2016 میلادی