پنجشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۹۰

حضرت باریتعالی

شروع قرن وشروع زمان بود که حضرت باریتعالی را خستگی وخواب درگرفت وفرشتگان بارگاه را فراخواند وگفت :

خسته ام ،  بنا براین قدرات را به صدراعظم شیطان میدهم از این پس او حاکم وفرمانروای آسمان وزمین خواهد بود ، حکم او حاکم بر همه چیز وهمه کس است تنها او میتواند با انسان بسازد روحش را با او معامله کند او میتواند انسانی را که من خالق اوبوده  ودرگل او دمیده ام وحال بر خود من غالب آمده اغوا کند وبر او غالب گردداو با روح ناپاک وپلید خود با همه نیروی جهنمی خود خواهد کوشید دنیایی را که من ساختم ویران سازدو وبر اورنگ خدایی تکیه کند او با کیمیا گری  میتواند طلا را به زمین ببرد وبا آن انسان را فریب دهد وآنکس که از همه مفلوکتر وبدبختر است با پیامبری بر میگزیند وبر شعور انسانها سایه میاندازد تا خود بتواند حاکم بر امور باشد.

فرشتگان گریستند  وخواندند:

ما اول فرشته بوده ایم / راه طاعت را به جان پیموده ایم / سالکان را راه ومحرم بوده ایم /ساکنان عرش را همدم بوده ایم /

حضرت باریتعالی فرمود :

مسئله جدال بشر با نیروی شیطان است وسرانجام این شیطان است که پیروز میشود انسان برای آروزهای غیر عادی خود با شیطان همدل وهمراه میشود ورضایت دل او به رضایت شیطان بسته است .

قرنها وقرن هاست که بشر درجهنم زندگی خود میسوزد بی آنکه بداند بدبختی او کجاست .

بشر آنچنان نادان میشود که باور میکند یک بچه سه ماهه درگهواره مانند یک مرشد حرف میزد ویک موجود ویک لخته خون دررحم زنی گریه مبکند وسخن میگویدواز سرنوشت معلوم خود بیم دارد وتنها نگرانی او این است که چه کسی در آینده بر بدبختی های او خواهد گریست ؟؟؟!!! بی شک قدرت دنیا از دست من رها شده ومن بسوی خوابگاهم میروم .

وبدین سان بود که شیطان فرمانروای بی چون وچرای جهان شد وآنرا به زیر سلطه خود درآورد وفرشتگان کوچک درگاه باریتعالی کم کم زیر تابش آفتاب سوختند وآتش به هوا رفت  ودود وتباهی وفساد دنیارا فرا گرفت .

قرن بیست ویکم 2011

 

از ثری تا به ثریا / مالاگا / اسپانیا

هیچ نظری موجود نیست: