رفتار ، آیینه ای است که تو خودرا درآن جلوگر میسازی !.......
خانواده آقا مردان خان خیلی خبیث بودند آنچنان خبیث وبی حیا که میبایست یک صائقه بر آ نها بزند نابودشان کند ویا یک بیماری مهلک به سر وتنشا ن بزند وشر آنهارا از سر مردم بدبخت کم کند .
اما هیچکدام ازاین اتفاقات نیافتاد ، نه صائقه به آنها زد ونه هیچ بیماری مهلکی توانست بر سرروی آنها فرود بیاید
همه عمرشان مفت خوردند خوب کیف کردن وخوش میگشتند درحالیکه مردم شرافتمند دیگری بودندکه درتمام عمرشان آزارشان به کسی نرسید وبا هزار بدبختی دست وپنجه نرم میکردئند
میگویند بادمجان بد آفت ندارد ویا جانور پلید هیچگاه نمیمیرد آنها هم مانند همان جانوارن پلید بودند که اگر مرگ هم یکی را میبردچهار تا جایش میگذاشت ،
آنها هم ازنوع همان آدمهایی بودند که جهنم را اختراع کرده تا مردم را ساکت کنند همه تو هم بودند همه باهم عروسی کرده بودند تعداد این جانوران را به هیچ وجه نمیشود شمرد واینکه کدام به چه کسی نسبت دارد یک معمای بزرگ بود .
آقا مردان خان بزرگ ؛ موقر خوش قد وبالا وخوش بر ورو بود وبه قیافه میلونرهای نیکوکار خودرا میاراست وتا آنجا که ممکن بود حفه باز ، دروغگو وشارلاتان وبی مسلک اما کسی کاری از دستش ساخته نبود
او از هیچ کار بدی رویگران نبود وهمه کارهای نفرت انگیزش را آنچنان با ژست وقیافه وادای خاصی انجام میداد که کسی شک درکارهای زشت وپلید او نمیکرد
از همه چیز مثلا سر رشته داشت ، از سیاست ، هنر ، ادبیات اما چرا هیچگاه گیر نمیفتاد ؛ نمیدانم این قبیل اشخاص هیچگاه گیر نمافتند چون درهما ن جامعه ای زندگی میکنند که اعمال بقیه هم مانند خود آنهاست
آنها درتمام عمرشان یک کار درست ، یک کار شرافتمندانه انجام نداده بودند ، کارهایی که آنها میکردند حتی فکرش پشت یک آدم معمولی را به لرزه میانداخت
خانم مردان خان نیز نقش خودش را خیلی خوب بازی میکرد بی نیاز ! مستغنی ، ومن هیچگاه نتوانستم بفهمم انها زندگیشان از چه راهی میگذرد
دز زندگیشان هیچگاه کم وکسری نداشتند وهمیشه چندتا خانه درچند جای دنیاد اشتند که عکسهای آنرا بما نشان میدادند
دخترها وپسران همه عروسی کرده با کوله باری از جهاز خانه هاشان را میاراستند همه تحصیل کرده !!!! درخارج وهمه دختران اعیان واشراف عروس آنها بودند ویا دامادهای آنچنانی مانند خودشان داشتند ..
پسر کوچک خانواده سالها درفرنگ مشغول جستجو درمعادن ذعال وگرفتن تخصص خود درخزه های آب دریا بود همیشه درحال تحصیل بود
هنگامی هم برگشت هیچ برگه ای از تخصص دردستش نبود اما فورا بکار مشفول شد ودر مقام مدیر کلی مشغول جمع آوری مال وهمان کارهای فامیل را ادامه میداد
هنوز هم این جانوران زنده اند وتولید مقل میکنند گمان کنم که بیشتر جمعیت شهررا آنها تشکیل بدهند هر اتفاقی که دردنیا بیفتد جای آنها محکم است وآب در کاسه شان تکان نمیخورد .
و......من حیرانم
ثریا/ اسپانیا/ یادداشتهای روزانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر