امروز مرا بینی ، میخانه برافتاده
دستار گره کرده بیزار زسجاده
آن دلبر پر فتنه با جمله دستانها
خوش خفته وجمله شب درعشرت آماده -----------مولای رومی
هیچگاه درفکر شکست نبوده ونیستم هیچگاه خودرا شکست خورده
احساس نکرده ونمیکنم وبه همین خاطر هم درحال تلا شم .
هیچگاه نگذاشتم درتله بی تفاوتی اسیر شوم وهمیشه دراندیشه مردم
ستمدیده بوده ام ومیگذاشتم که خشم فروخورده ام تبدیل به انرژی شود
کسیکه باخت وشکست خورد (او) بود ، وآنها بودند که درپی شکست
دادنم خودرا به هر آیینی ، میاراستند .
دوباره ازجای بلند میشوم وراه میافتم مانند همیشه .
دیگر کمتر به دنبال علم فلسفه ودنیای بی دون میروم نمیگذارم هیچ
پیچ ومهره دینی ومذهبی مرا درلابلای چرخ خود بپیچاند.
راه پیماییهای زیادی دراین بیابان بی انتها داشته ام آنهم بخاطراعتقادی
که بر جانم نشسته بود میخواستم فرا تر روم به همان سرعتی که
عطار رفت وبرگشت وهاتف تکان خورد من نیز بخود آمدم .
سر زمینم بر فرازبادها تکان میخورد نمیدانم به چه نیرویی باید
ایمان داشت نمیتوانم درمیان امواج شک ویقین لنگر بیاندازم.
قصه ها تمام شدند بچه ها دیگر باین افسانه ها بخواب نمیروند
تنها عده ای به دنبال تخته پاره ای میگردند تا دراین امواج پرآشوب
زمان خودرا نجات دهند.
من تنها شنا میکنم وبه غیراز دستها وپاها واندیشه هایم چیزی ندارم
حال یا فرو میروم ویا به ساحل نجات میرسم آنچه مهم است من
به هیچ سازشی تن درنمیدهم وزیر بار هیچ ایمانی کمر خم نمیکنم
نه بخاطر ناامیدی بلکه بخاطر آنکه بتوانم باز هم جلو بروم .
از: دفترچه یادداشتهای 2005
ثریا/ اسپانیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر