پنجشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۹

جزیره رنگین

در انتهای افق ،دریای شور

درتب وتاب است

در هر گوشه ای ، درختی ، برگی

غرقه درآب است

شهر رنگ گرفته از فریب

درپندار من پرشده از :

( رنگ سبز درختان )

از هر گوشه گرد بادی سر میکشد

من درانتظارم که سیمرغ

از کوه قاف پربکشد

پر بکشد وبفشرد گلوی تشنگاه خون را

دشت رویاها ، پر شده از یادها

در برگ ریز پاییز

از بارش پیا پی باران

که صحرای خشک را سیراب میکند

آباد میکند

من درانتظارم !

در انتظار پرواز سیمرغ

تا شادمانه درآسمان غمگین ما

پر بکشد ، پر بکشد

----------------------

ثریا/ 23/12/2010

هیچ نظری موجود نیست: