سه‌شنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۸

غروب خدایان

مملکت یک پارچه جهنم فلاکت باری شده است ، کسی به کسی نیست

جنگ قدرتها ست واین گداهای دیروز و_ جنوب نشینان _ همه قدرتها

را دردست دارند وآنهائیکه در راس کارند ، هرروز حکمی تازه

صادر میکنند  وحمله به جوانان وقطب روشن وسازنده این مملکت

به دستور همان قطب های دوگانه است ، همان خورجین به دوشهای

که از راه رسیدند وزندگی هاارا را به نکبت آلودند، ما..... ویا شما...

فکر میکردیم که بدبختی هایمان به پایان رسیده است ، نه ! اینطور نیست

آنها هرکاری که دلشان بخواهد میکنند وهمه مردم در فهرست بدکارن

وبدهکاران قرار دارند ، گروهی مخفی ، نامعلوم ، وپنهان که به

درستی معلوم نیست از چه سر چشمه ای سیرآب میشوند سرنوشت

ملتی را در دست دارند که حتی با تاریخ آن بیگانه اند وخودشان دست

درکاسه ای دارند که میخواهند سر بکشند ، دیگر امروز چیزهای زیبا

ودلنشین  وجود ندارد  وجای خودرا به ناهنجاریها وزشتی ها داده

است.وهرکسی که سرش به تنش میارزد ازهمه چیز محروم است

امروز دیگر گمان نکنم زندگی برای کسی جاذبه ای داشته باشد و

مردم و بخصوص جوانان با شهامت تما م با حقایق وحشتناکی روبرو

هستند .

روزگاری زندگی برای همه یک سایه نامرئی از خورشید بود که بر

پرده نقش میبست  وامروز میبینیم که هرچه را که دوست میداشتیم

در حجابی از ابهام وبدبختی وفساد فرو میرود واین است زندگی

امروزی ما آوارگان بیرونی وغریبان درون .

وپایان این راه به کجا میکشد ؟ به همان راهی که معمولا تمدنی فرو

میریزد واز هم میپاشدوجای خودش را به یک آنارشیزم حیوانی

میسپارد که بر سر ملتی فرود میاید .

.

چرا نباید باورکنیم که ماهم باید و..باید مانند سایر همسایگانمان یک

رئیس جمهور مادام العمر وسپس یک سلطنت موروثی غیر مشروط

داشته باشیم ؟!.هان ؟ چرا ؟........

 

هیچ نظری موجود نیست: