جمعه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۹

کوری درکویر

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 
--------------------------------
تو از کرانه خورشید میرسی ایدوست -
پیام دوستی ات در نگاه روشن توست 
بیا بسوی درختان نماز بگذاریم 
که  آرزوی  سحرگاهان دیدن توست ......{ نادر نادر پور  زنده نام }

با داغ کدام  دردانه ای در این بی داد سرا باید گریست  کسی دیگر به نای چوپان  گوش فرا نمیدهد 
بسوی کدام قبل باید نماز گذارد ؟  ایا مسیح پاکیزه  دل همه نای خوشنواز خودرا از دلها برده است ؟
همه هستی ما جوانی ما بود که به یغما رفت وهمه هستی تو جوانی توست که در بیدادگاهها  از دست میرود /
در پشت این شب تاریک  که گل میخهای ان بر سینه ام فرو میروند  تنها دل به استانه ان پاک سرشت سپرده ام  تنها اسمان اینجا پر شده از نام او  وخاکی که برایمان معجزه آورده است .

در انتظار طنین گامهای تو شب را به صبح وروز را به شب میرسانم   تنهای صدای خوشی که در جانم مینشیند  در سکوت وبیرحمی این جهان  صدای روشن وصاف توست  وریختن برگهای زرد شده  که ازتنه مادر جدا میوشند تو نیز از تنه من جدا شدی 
امابر زمین نیفتادی .

ای همشیه مغزور وسر فراز  خوب میدانستی که ازکدام تباری 
اکنون  این نسبتها بهم ریخته ومخلوط  درآتشی ئر تلاش  آن است که شمعی را روشن کند زیر چلچراغهای مردان پا انداز وفاحشه خانه های ایمان /

تنها زمانی  زمین پرنشاط میشود که به ولادت تو نزدیک میگردد.
خوش آندم گذار  تو هرچند کوته بر  آسمان زندگی من  وخوشا  گشودن دلت را با طنین صدای گرفته   وخوشا طلوع تو در صبح اولین روز زندگیم .
تو همزمان گلهای همیشه بهاری  که درسپیده د م  از نسیم  کلامی  گشوده دراین برگ بیدار میشود .
تو همان زبان علمی وهمان گفتار  درست زبان مادر .

بخوان این دردنامه هارا که روزی سر انجام بر نارک سر تو خواهند نشست 
دروغ بزرگی بر سر زمین ما هجوم آورد وهر روز بزرگتر شد تا جایی که مادر را  نیز درخود مانند یک  تکه ذعال سوزانید .
حال تنها خودمرا دارم بی دروغ خالی از ریا و خاموش در اینسوی زمان وچشم به ان سر زمین سوخته وویرانشده زیر دست فواحش نو رسیده وقوادان قانون نوشته . 
پایان 
ثریا ایرانمشن / اسپانیا / 05/06/20202  میلادی  برابر با 16 خردادماه 1399 خورشیدی .