جمعه، اسفند ۰۲، ۱۳۹۸

فائزه خانم

ثریا ایرانمنش  "لب پرچین"
اسپانیا 
-------------------------
گفتم : ز کدام  کس توان پرسید 
تعبیر گره گشای خوابی را ؟

آیینه دهان باز  حیرت شد 
گقت :  آنچه تو دیده ای  - به بیداریست 
ا زمن مطلب جز این جوابی را 

" نادر نادر پور " " صبج دروغین " 
---------------------------------------
فائزه  خانم این روزها گل به دهان گرفته وسخت مشغول تلاشند تا بلکه دوباره سری   درون سرها بیاورند
و فراموش کرده اند که  پدر بزرگوارشان  دستهایش تا شانه درخون وپاهایشا  ن تا بیخ ران در گوشت وپوست مزدم بیگناه بوده است .
ایشان فراموش کرده اند که پدرشان درکودکی بچه باغبانی بود در کنار پدر زباله های باغهارا جمع میکرد  از ده کوچکی  بنام بهرمان  وارد شهر ما شدند  آن روزها رفنسجان گل سر سبد شهر ما بود وپسته خندان آن تا  آن سوی دنیا میرفت  وما بی خبر از همه آفتهایی که درآتیه ممکن بود برجان ودلمان بیفتد  مشغول بودادن  پسته ها برای خندان شدن آنها بودیم .
انقلاب خوب وبد اگر مارا بی خانمان کرد شمارا  به تخت نشاند وکاخ نشین کرد   جنایتی که پدر گرامی در کرمان مرتکب شدند هنوز زخم آن بر  دلها نشسته است اما مردم کرمان همه خاموش وخمار شبانه به پشت  منقل ها سنگر  گرفته و به تماشای قتلهای محفلها .نشستند .
شما حتی نام ایرانی ندارید / فاطمه / قائزه / یاسربرادر گرامی  نام آن ترویست بزرگ فلسطینی را هنوز یدک میکشد  با قتلها توانستید امروز امپراطوری ایجاد کنید   این کودک نو پای مرید امام راحل  سر انجام به د ست نوچه ودست پروده خودش خفه شد اما آنهایی را هم که به دستوراو کشته شده بودند در عزای رفتگانشان  جان سپردند وامروز شما درنقشی تازه مشغول فریب دیگران میباشید ..

 عموی شما قاضی القضات کرمان  شد وقاتلین آن خانواده  هیچگاه معلوم نشدند  ومعلوم نبود چه کسانی با مسلسل بسوی اتو مبیل آنها تیر اندازی کردند  وسر انجام  همه اموال آن خانواده  بنفع  پدر وخانواده شما تصاحب و ظبط گردید .رفسنجان شد میراث پدری شما !!!.
روزگاری  درکتابها خوانده بودیم که مردان بزرگ از همت خود بجایی رسیده اند اما امروز عکس این نوشته بر خیال ما نقش بسته است  مردان بزرگ وبا همت  خود در گرسنگی وبی پناهی جان میدهند و قاتلین بر اسب مراد سوارند .
من قصه آن باغچه کوچک در رفسنجان را درسینه ام دارم ودرجایی نوشته ام  .
 ترس نخست  در خیال من نشست وهیچگاه فراموش نخواهد شد  امروز بیدار شده ام وشبها درخواب میخندم وروزها درخیال میگریم .
من تنها چپاول وآدمکشی را درکتابها خوانده بودم ودر فیلمهای وسترن دیده بودم وامروز دیدم این سر زمین خسروان  عالم پرور ویرانه ابدی تاریخ است وافسوس که هیچ معجزه خداوندی  آنرا اباد نخواهد کرد /ث
ثریا ایرانمنش . 21 فوریه 2020 برابر با 2 اسفند 2578 شاهنشاهی !
اسپانیا