دوشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۷

که افکنم سجاده به دور

ثریا ایرانمنش » لب پرچین « . اسپانیا !
-------------------------------------

بنوش جام صبوحی  بناله  دف و چنگ 
 ببوس غبغب  ساقی  به نغمه  نی وعود 

به دور گل منشین بی شراب وشاهد و چنگ 
که همچو روز بقا ، هفته ای بود معدود ........حضرت خواجه محمد شمس الدین شیرازی " حافظ« 

در گذشته  مردی ساده لوح به کلاس زبان انگلیسی رفت ودر کلاس نشست ،  معلم  درس را شروع کرد و گفت  از خانواده  سخن را آغاز میکنیم : 
مثلا به مادر میگویند " م...ادر " به برادر میگویند  : ب...رادر "  .
مردک گفت اینکه کاری ندارد  به همین  سادگی  ؟  خوب منهم انگلیسی میتوانم حرف بزنم تنها باید کمی آنرا شل و سفت ویا کج وکوله کنم !
معلم پرسید : 
خوب به نعلبکی  چه میگویند ؟ 
مردک کمی لب ولوچه هایش را جمع کرد وگفت » میگویند نیلبکی « !!!

حال حکایت زبان این مردم است  لغت " کلاپس " را یک " او "به آن چسپانیده دراخبار میگویند که  خیابان فلان بخاطر اعتصاب تاکسی ها » کلپسو » شد ه است !!! ویران 
تاکسیهای شهر ها اعتصاب کرده اند ، واگر یک سواری راه رضای خدا چند مسافر گرسنه وتشنه وبیمار  را سوار کند ، آن اتومبیل را نیز معلق مینمایند !!! تنها مردم ساعتها باید درصفهای طولانی بایستند تا  اتوبوسی  لنگان لنگان از اره برسد وآنها به مقصد ببرد . .

جنابی از فضلای  قوم سوار بر منبر ایران فرموده اند :

 زبان فارسی  یک زبان شریعت واسلامی است بنا براین مکاتبین!!!  ما درهر جا  که هستند باید با این زبان تنها درباره آداب خلا رفتن وپاک کردن مقعد  با سنک یا آجر در صورت نبودن آب و انواع غسلهای استمراری و اجباری در مواقع جنابت و غیره و انواع راه  دخول و خروج به معقد را نوشته وچاپ نمایند تا حرمت اسلام عزیز آنهم از نوع شیعه تا ابد بر جای بماند  !!! ،

بیخود ما درغنا کارخانه سیمان وبیمارستان چند صد تختخوابی نساختیم ؛، حال آن بچه سیاهان بزرگ شده ودور دنیا راه افتاده اند تا شریعت اسلام را به همه جا صادر کنند وروزهای وحشتناک آخر زمان را جلوی چشم  مردم بی ایمان بیاورند بنا براین با دردست گرفتن مشعلها جنگلهای را به آتش میکشند وخانه هارامیسوزانند ومردم لخت وعریان که برای فرار از گرمای داخل شهرها و  خانه به به جاهای خنک پناه برده اند به آتش خشم میسوزانند ونامش را میگذارند شریعت اسلامی ومهر ،    ! آنها خودشان به رنگ شب سیاهند ! وکسی آنهارا درتاریکی نمیبیند !؟

خوب بنا براین نوشته های من درباره حقانیت ودرباره اشعار نفیس .کلمات فاخر !! بی فایده است باید ازهمان نوع شهر نویی استفاده کنم اما باید اول بروم کلاس  درس را ببینم چون عادت نکرده ام حتی فحش را هم بلد نیستم بدهم اگر گاهی کامنتی زیر بعضی از نوشتها میگذارند نمیتوانم جوابشانرا بدهم اولا کامنت گذارها  خیلی خود را بزرگ میپندارند در ثانی زبان آنها با زبان من فرق بسیار دارد از زمین تا آسمان .
زبان من ، زبان حافظ است ، آنهم نه حافظ اسلامیزه شده امروز بلکه همان حافظ قدیمی که در مکتب خانواده سینه به سینه  خط به خط آنرا حفظ کرده درون جانمان انباشته میساختیم .

کالیفرنیا چهل وهشت ساعت است که دارد میسوزد وآتش مهار شدنی نیست ( چقدر ملاهای خوشحالند ) سر زمین کفار به غضب خداوندی  گرفتار آمده است !!! و من نگران آنهایی هستم که درآنجا زندگی میکنند  نگران مردم ، بچه ها واز همه مهمتر درختان بلند که یک یک مانند یک تیر سیاه وسوخته بر زمین میافتند .

نمیدانم ! به درستی نمیدانم کار ویرانی این جهان دردست کیست  ؟ گندم را باید دراعماق زمین ودوراز چشم دشمن کاشت ونان خورد ، آبهارا باید در عمیترین چاهای زیر زمین پنهان ساخت ، تا ( سپید پوشان  برای غارت آنها نیایند ) ! نان خودرا باید پنهانی خورد و دست  را باید پشت سر پنهان نمود .

" وقتی که شب  ، نگاه  مرا تیره میکند  ، 
من ،  ( خیره برهنگی سرخ آسمان )  را میبینیم و  ازخون روز وناخن سرخ آن دخترک یاد میکنم ) ! 
 متاسفانه به هرسو مینگرم تنها نگاه خیره ام بسوی خود فروشان میافتد  و دنیای گذشته را بکلی فراموش کرده اند، دنیایی که |شاه ما| داشت آنرا به دروازه های  تمدن میرساند او میدانست که ملتی را رهبری میکند که تمدن را بخوبی نیاموخته اند ونمیدانند تمدن واقعی چیست همین قدر که لباسهای  کهنه  و دهاتی را بیرون ریختند و در لباسهای گران قیمت فرو رفتند ، متمدن شده تند ، او میدانست که  هنوز چند سالی لازم است  تا آن ملت را به شعور بالا برساند که متاسفانه آن ملت  بیشعوری را بر شعور بالا ترجیح میداد.و ایزد بانویشان مدل آنها بود !. پایان 

مرغ زیرک  به در خانقه  اکنون نپرد 
که نهاده ست  بهر مجلس وعظی ، دامی 

گله از زاهد  بد خو نکنم رسم این است 
که چو صبحی  بدمد  در پیش افتد  شامی 
-------------------------------------
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا / 30/ 07/ 2018 میلادی  برابر با  10 امرداد ماه 1397 خورشیدی ....؟