دوشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۹۷

بوی جوی مولیان

ثریا ایرانمنش » لب پرچین «



 شور وشر   میهمانیها وناهار خوردن ها  وبازی  " روز مادر " تمام شد ومن خسته تر از خسته بخانه برگشتم ، چند کتابی را که روی میز چیده بودم تا آنها را بخوانم مرا بسوی خود نکشیدند ، فیلمی گذاشتم ، یک فیلم امریکایی که در چین کپی شده بود با کیفیت بسیار مزخرف  ، نه بهتر است بخوابم ، حوصله خواندن کتاب را نیز نداشتم  این چند جلد شاید متعلق به بیست سال پیش بود  زمانی که از اطراف  جهان میتوانستم کتابی را سفارش بدهم وبه صندوق پستی  من برسد زمانیکه هنوز چند مجله درست وحسابی و روزی نامه به مدد آن مردان بزرگ که امروز حتی نامی هم ا ز آنها نیست میتوانستم هر صبح با خوشحالی سری به صندوق پست خود بزنم وبا بغلی از کتاب و مجله و روز نامه برگردم . چه روزهای پر نعمتی بودند .

امروز دیگر اثری از آن مردان نیست ، نه سرودی ، نه شعری ونه ترانه ای ونه خاطره ای ، تنها بوی گند سیاست بینی همه را پر کرده است به ناچار منهم گاهی خودمرا نخود آش نپخته میکنم برای کی ؟ برای مشتی مفت خورد که یک سفره پهن افتاده و دارند میبرند و میخورند و هیچ اسلحه ای هم کارگر نیست ؟ هیچ گفته و نوشته ای دل آنها را به درد نمی آورد ؟ .

کتاب هایی را که برداشتم تا سر فرصت اگر حوصله کردم بخوانم  یعنی چند باره خوانی کنم !!!  یکی ( بوی جوی مولیان ) نوشته یک شاعر بنام  مسعود  سپند  که گویا در گذشته ها افسر شهربانی بود وسپس به هنگام کوچ و گریز از مرگ  در امریکا اقامت گزید اما همیشه سر گردان بود اشعارش را گاهی میخواندم مانند همه در بین این فراری های بی گناه تنها " نادر نادر پور " شانس آورد که زود رفت ودیگر این روزها را ندید .

سفر این شاعر به تاجیکستان بود وگویا همیشه آرزوی دیدار آین سر زمین را داشته است ، تاجیکستان بین چین کمونیست و افغانستان  و ازبکستان  و قر قیزستان جای دارد وپس از فرو پاشی  اتحاد جماهیر شوروی  این سر زمین با زبان فاخر خود  و مردمی بسیار نجیب در کنار ازبکها ،  و روسها  وتا تارها  وسایر ملل توانست قد علم کند وبایستد زبان آنها بیشتر پارسی اصیل است . 

این سر زمین کوهستانی است ومن گمان میکنم  مردم کوهستان بیشتر قدرت ولیاقت زندگی را دارند تا مردم دشت ، نیمی ایران را دشتهای گشاد تشکیل میدهد اکثرا مانند همان دشت بی حال ، تشنه  ودر زیر گرمای کویر شاعر میشوند !!  وآن چند کوهی که باقیمانده کم کم تراش میخورد برای زمین خواران  هنوز دزدان گرسنه اند . 

ابوالقاسم  لاهوتی   شاعر نامدار  ما نیز بسیار به تاجیکشتان علاقه داشت و در این آخری ها خوانند ه بزرگ و نامدار ما " شجریان" نیز چند صباحی میهمان این مردم  هنر دوست وهنر پرور بودند .
دوشنبه پایتخت تاجیکستان است  روسها قبلا آنرا استالین آباد نام گذاشته بودند /آنها نیز دست کمی از ملاهای قشری مسلمان ندارند / وپس از جدایی باز همان نام دوشنبه رابرخود نهاد .
 با آنکه این سر زمین کوهسنانی است اما کشاورزی آن  ومحولات صادارتیش  بخصوص پنبه  ، انگور وسایر میوه های خوشمزه وارد بازار جهانی میشود ،  کارخانه هایشان بکار افتاد ونساجی  آنها دوباره  رونق گرفت لباسهای زیبای تاجیکی وبا دست دوزی ها وخامه دوزیها  به نمایش درآمد و......ما ؟

هیچ خود ، دختران ، پسران ونفت خودرا برای چند شیشه عطر یک اتو مبیل قراضه وچند قوطی پود ر وماتیک وسرخاب به فروش میرسانیم  برای بستی تریاک وچند هورت گرد !
در بیرون همه قهرمانند ، حرف میزنند ، شعر میسرایند  اما دیگر خبری از آن مجله ها نیست ، خبری از آن نوشتارهای خوب نیست ، گویا همه درخارج در همانجایی که هستند ذوب شدند حل شدند وتنها از روی باد شکم گاهی نامی از ایران میبرند اما دیگر حاضر نیستند بر گردند برای آبادانی وساختار ی دیگری  حرف زیاد میزنند دروغ و دروغگویی یک امر جدا نشدنی از فرهنگ ماست ، حال عده ای گدای دیروز  در جای آن بزرگان که آنها نیز گدای پریروز بودند تکیه زده ودم از خودخواهیهایشان میزنند گویی آن سر زمین میراث پدری آنهاست ، عده ای این طرف قضیه را گرفته اند ومنتظر اشاره " مادر ایران" که فرزندانش را به مفت از دست داد نشسته اند ودیگری در انتظار فرمان میراث دار وسومی  در انتظار فرمان جناب  مکدونالد و دیگری در انتظار جواب کفشهای بزرگ وچکمه  های پوتین و بو های انگلستان  میباشند .

 امروز آرزو دارم که ایکاش منهم میتوانستم این راه طولانی را طی کنم وبه تاجیکستان بروم واز بالای کوههای بلند ودست نیافتنی  کوه دماوند را ببینم وآن کوههای ویران شده شهر های دیگر را .
 باید به تاجیکستان  سفر کرد وتاریخ آنرا خواند وسپس در باره اش نوشت ویا سخنی گفت مجسمه های بیشتز شاعران ما منجمله لاهوتی ورودکی در میدانهای آن شهر خود نمایی میکند .
تا گشودم  لب چو نی  از نای شعر پارسی 
دم زدم  از عشق  با مولای شعر پارسی 

رودکی تا بوی جوی مولیان  را آفرید 
ریگ شد  چون پرنیان  در پای  شعر پارسی ........میم / سپند 

البته  گروه حزب الله  نیز بیکار ننشسته اند و درآ نجا نیز رخنه کرده شاید بکلی خط وزبان پارسی را از بین ببرند وآن خط منحوص سیاه وآن زبان بیگانه را جایگزین برای زبان پارسی کنند مانند اکثر یت  ایرانیان و اگر ما این چنین بیحال وا شفته و دم دمی مزاج و بیحوصله باشیم همان هم خواهد شد . ث
پایان 
» ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 07/05/ 2018 میلادی  برابر با 17 اردیبهشت 1397 خورشیدی.