امروز از آسمان تنها آتش میبارد ، جزایر قناری هچنان میسوزد ، وشعله ها تا آن تا آسمان میروند درختان ونخلها یکی یکی بر زمین میافتند وذغال میشوند ، شمارا چه غم ! محفلتان گرم ومنقلتان پرآتش وجیبهایتان داغ !
قطعه شعری از شاعر بزرگ وگرامی که کمتر نامی از او برده میشود انتخاب کرده برای امروز در ضمن دیدم که یک ( ثریا ایرانمنش) هم در واشتنگتن دی سی مینویسند ، بنا براین باید . اسپانیارا نیز به دنبال نامم ضمیمه کنم تااگر روزی من مرتکب خلافی شدم ایشان دچار آتش بیاران معرکه نشوند .
امشب از باده وتریا ک وحشیش / پدر خویش درآوردم باز
مست و دیوانه واشفته ومنگ / رو ی به صحرای عدم کردم باز
هر طرف مینگرم جلوه کند / نقشهای عجیبی درنظرم
گوییا با مدد باده وبنگ / داده صیاد ازل بال وپرم
شب مهتاب خیال انگیزی است / شده ام پادشه شهر خیال
مینهم بر سر هفت اختر پای / میبرم دست درآغوش هلال
محو وتاریک بچشمم آید / ماه با اینهمه زیبایها
باز پیموده دل خونشده ام / منزل آخر شیداییها
آه از زلزله عشق که هیچ / نشود ساز دگر ویرانیش
گر چشد عاشق مسکین صد نوش / بس بود در رگ جانش یک نیش
از شعر بلند عذاب :
زنده یاد عماد خراسانی
منعم مکن ای محتسب شهر ز مستی / مستی ره عشق است مگر عشق گناه اشت ؟
بلی درمذهب امروز دنیا عشق بزرگترین گناه است ،
کشتن وسوزاندن آدمها گناه نیست ، شرب حرام است ، زنا حلال ، دزدی حلال ، ومن مست از باده حلال !!!
آتش در دردلم به سردی گراییده ، دیگر درپی هیچ عشقی نیستم ، خاموش پشت شیشه کدر پنجره مینشینم وبه رختخوابم میاندیشم که شب مرا درآغوش میکشد وبه بالشهای کوچکم که نفسم را بمن پس میدهند .
دیگر در پشت هیچ پنجره ای بانتظار نخواهم نشست ؛هر روز شیشه هارا کدر تر خواهم کرد وآنانکه درآیینه من بودند تبدیل به سنگهای وماسه های خورده شده در زیر پاهایم ، ریخته اند ، در سراشیب زوالم ، واندام پر رمزو راز خویش را خوب میشناسم ، اندامم هنوز واژ گون نشده وهنوز ار شبنم صبگاهی آشفته میشوم دیگر شعله ای دردلم بر نمیخیزد ، تنها به دردهای روزگار واین حیواناتی که نام انسان برخود نهاده اند مینگرم که آیا به سرنوشت خویش درآخر عمر فکر کرده اند، من اگر تنها یکشب برجای خدا مینشستم ، هر چه را که بوی دین ویا بوی ریا وخود فروشی داشت از میان برمیداشتم ، وبجای آنها همان مردان قلندر را مینشاندم وهمان زنان دلربارا .بجای آنها عشق را کتاب میکردم .
طبیعت انتقام خواهد گرفت ، من بارها وبارها شاهد انتقام او بوده ام ، نه ! دیگر راهم را کج کرده ام ، بسوی آنکه وآنچه را که یافته ام ، کسی را ازآن باخبر نیست . امشب ماه در اوج است وامشب همه چراغهارا خاموش خواهند نمود و شمع روشن خواهند کرد و به ستایش ماه خواهند نشست ، امشب شب عشاق است وجنبش عشق.ث
جمعه /05/08/ 2016 میلادی
ثریا / اسپانیا /.