دوشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۹۸

سرخ ها بیدارند

ثریا ایرانمنش « لب پرچین » . اسپانیا !
-------------------------------------------

روز گذشته  برنامه ایرا میدیدم کشیشی در ونزويلا سخن رانی میکرد ، مردی پرسید برای بهبود وپیشرفت این سر زمین چه ایده ای دارید ؟! کشیش خندید وگفت : 
من برای تمیز کردن روح شما وپاک  کردن گناهان شما آمده ام نه برای کار دیگری بنشین سرجایت !!!

این یک نمونه از کمکهای خداوندی است برای پیشرفت سر زمینها !  
حدود ششصد سال قبل مریم را از زیر خروارها خاک بیرون کشیدند واورا درکلیساها بر صدر نشاندند تا مورد پرستش زنان قرار بگیرد مردان همچنان سسنیور یا ( مسیح ) را میپرستند اما زنان  باید در دعا ها وگفته هایشان تنهاازمریم مادر خدا بخواهند تا گناهانشان را بخشیده وپاک کند !  درواقع از همان زمان فرق میان زن ومرد را بنا نهادند .زنان یکطرف مردان طرق دیگر وزن حق ندارد اظهار وجود کند !.

امروز  عده ای به دنبال زنی هستند بنام ( مریم ) که معلوم نیست ناگهان ازکجا وکدام قوطی عطاری بیرون آمد وشد رییس جمهور برگوزیده !!! مردمی که تنها به دنبال اویند واز تمام اامکانات مالی وجنسی و ایمنی  بهرمند میشوند ملت ایران  ؟! گمان نکنم در انتخاب این ریاست جمهوری نقشی داشته باشد (باز وارد معقولات شدم )  تنها خواستم بگوم که : سرخها هنوز زنده انده و وعوامل آنها در  ایران زمین  مشغول فعالیتهای آنچنانی وکرمهایی را برای جمع آوری سر باز واخته کردن دشمنان به خارج فرستاده اند  پدرشان امریکای شمالی  ومادرشان بی بی سکینه نیز دراین کمکها به آنها یاری میرسانند وتلویزونها را ومیکروفونها را در اختیار أنها گذاشته اند . 
زهی خیال باطل اگر به دنبال ناسیونالیزم وطنی هستید .

چقدر دلم برای  سینمای مولن روز وخیابان تخت جمشید وکوچه های شمیران تنگ شده ، چقدر دلم برای صدای لطیف  مهین کسمایی وژاله  دوبلورها تنگ شده  چقدر دلم برای آن روزهای بیخبری که مانند یک طاوس مست درخیابانها بوی عطر خودرا بجای میگذاشتم تنگ شده است وحال ؟!......

شهری  که از فراز  چو بر او نظر کنی : 
مردابی  است  که بعداز سقوط سنگ 
امواج او دایره هایی مکرر است .
شهری که خواب نیمه ثباتش  به ناگهان 
 از لرزه های  دمبدم آشفته میگردد 

کویی که قطار  زلزله اش  زا یگانه  راه 
در زیر بستر است 
شهری که سنگفرش  کهنسال  کوچه هایش
از ا|بروی ریخته  سائلان  روز
.واز بوسه های گمشده عاشقان است ...........«نادر نادر پور  از کتاب صبح دروغین »

؛ومن ! دوباره به شهر غربت خود بازگشته ام ؛
وباز دوباره تنها مانده ام  وباز راه را عوضی طی کرده بودم وچه عاشقانه بانی رزم آوری مینگریستم ! 
پایان 
ثریا ایرانمنش . اسپانیا /۹ دسامبر ۲۰۱۹ میلادی ..........!