« لب پرچین » ثریا ایرانمنش . اسپانیا !
گرچه بی سامان نماید کار ما ، سهلش مبین
کاندر کشور گدایی رشک سلطانی بود
در حال حاضر همه اخبار جهان زیر یک هوای گرم ناگهانی !!! همه چیز را تحت الشعاع قرار داده است وما بیخبراز آنچه درخارج از این سر زمین میگذرد ، جناب سلطان التون جان آواز میخوانند ومردان وزنان لخت وعریان با آب پاشی بخود گرمارا از خود میرانند ونمیدانند که درسر زمین خشک وبی آب ما ، گاهی درجه حرارت به پنجاه میرسید وکار گران بدبخت شرکتهای بزرگ تجاری مبایست کار کنند تا آقایان درجنوب فرانسه خوش باشند و خاری در پایشان فرو نرود !ویا درهوای چهل درجه باید درخیابانهای داغ به دنبال اتوبو س وتاکسی ایستاد تا ترا به محل کارت که خنکتر !! است برساند ! ویازنان بدبخت ما دراین هوای داغ زیر پوشش خجاب اجباری جان بسپارند ویا مورد تجاوز دسته جمعی برداران مسلمان قرار بگیرند ، نه ! دنیا از این خبرها راحت میگذرد نه اینها این قوم اروپای غربی خیلی نازنین ونازک اندام وناز پروده هستند یک هفته تمام اخبار ما زیر پوششن هوا قرار گرفت !
فعلا اکثر کارها تعطیل است ! اکثرا به مسافرت رفته اند وتوریستهای لخت وعریان گرد شهر ویلانند وله له میزنند ! صبح درهارا گشودم پنجره هارا باز کردم درجه حرارت هوا ۱۵ درجه بود آسمان گرفته وابری سنگین آنرا پوشانده بود وشک دارم که باز شود این ابر از دودهای یک کارخانه دردوردستها به اسمان میرفت وکم کم با هجوم باد بسوی این شهر واین دهکده آمد معلوم نشد چی بود اما گویا یک کارخانه لاستیک سازی بود !!! خدا داند وبس !
هر تابستان آتش به دم روباهان میبنندد وآنهارا درون جنگلها روان میکنند وقبلا اداره هواشناسی بما هشدار میدهد که یک جبهه هوای داغ در پیش است .
این کار درهمه جای دنیا مرسوم است برای ساختمان سازی واسکان دادن مردمانی که میتوانند آنهارا در اخیتار داشته باشند یکی / دوتا . چهار تا مهم نیست باید پولهارا جایی پنهان ساخت بهترین کار همین بساز وبفروشی است ودر سر زمین ما مزارغ چای لاهیجانرا به آتش کشیده اند! چرا که هند چای بهتر را ارائه میدهد واین کار به دستور نماینده همان شهر انجام گرفته است ۱
هوای داغ چیز تازه ای نیست ما عادت داریم ما فرزندان کویر وزاده کوهستانها همه نوع هوایی را تحمل کرده ایم حتی هوای آلوده به سیاست را ...... وهنوز هم باید آ|نرا اسنشاق کنیم یعنی به درون ریه هایمان بفرستیم !
خوشبختانه با ما کاری ندارند ما تنها یک تکه از (تاریخ)! در کنارشان راه میرویم !! از چهل ببالا چندان مورد قبول اهل فضلیت !! نیست شصت که مرده ای وخودت خبر نداری ! تا مزر چهل سالگی شانس آنرا داری که کاری بیابی وخودی بنمایانی ویا در زیر دست جراحان پلاستیک خودرا جوان سازی اما آن خرابی وتراش درونی را هم باید پنهان کنی ، آنگاه شاید دنیا ترا ببازی دعوت کند یا در گوشه ای مینشینی وسوت میکشی ویا نهایت داور میشوی !!! امانمیتوانی ریاست جمهور یا معاون ویاحتی میرزا بنویس شوی آنها به قدرت جوانان بیشتر احتیاج دارند تا توپی باشد برای جلوی تانگها وروی مین ها آنها برای آن میدوند تا اسلحه به دست بگیرند وبروند تا بکشند یا کشته شوند خودشان درپشت جبهه به تماشا میایستند .
اگر زیاد از حد حرفی بزنی درجایی ناگهان خودکشی میشوی ویا ناگهان اتومبیلی ترا به زیر میگرد وتمام دهانترا بو میکنند که چرا سخن گفته ای این روزها فشار بر اینترنت زیاد است باید ساعتها نشست تا سری هم بما بزند بنا برای دیگر نمیتوانم به راحتی ازاخبار روز دنیا با خبر باشم تنها( باد / هوا / آفتاب / وپیکرهای عریان خال کوبی وتنگای کوچکی که تنها مانند برگ انجیر جاهای حساس را پوشیده است عده ای هم بی پروا مانند اجدامان عریان همه چیز را به تمایش میگذارند وبطریهای مشروب دردست و گردهایی که وقرصهایی که آنهارا به عالم هپروت میبرد مغز دیگر از کار افتاده شعور باطن گم شده من قدیمی شده ام نوشته هایم قدیمی است!!!! دیگر نباید از تاریخ سخن بگویم ! ویا از جغرافیای سر زمینم حال باید از جهان بنویسم از دهکده جهانی ، وطن پرستی از مد رفته دیگر کسی به جایی تعلق ندارد بنا براین بیهوده من به دنبال اشعار شعرای گذشته میروم بخیال آنکه اهل ( فن ) آنهارا درک میکنند !!!!
روز گذشته روی اینستا گرام برنامه ای دیدم که نیمه کاره آنرا بستم یعنی تا اینهمه ما سقوط کرده ایم ؟ تا اینهمه از دنیا بیرون هستیم ؟ زندگیمان را باید به دست چند دختر بچه بدهیم که بهم تعارف تکه پاره میکنند ؟ وخودشان میبرند و کوک میزنند ومیدوزند قبایی ناقص بر پیکر ما ؟! ....... ومن به مادری میاندیشیدم که درراه فرار به مرزهای امریکا ی رویاییش از مر ز مکزیک در میان راه فرزندو همسرش را آب برده بود وجسد آنها درکنار رودی افناده بود مادر شیون میزد اشک میریخت همه عکس میگرفتند بی آنکه از جراحت درونی آن زن با خبر باشند .
حال خیال دارم سطع معلومات قدیمی !!! خودر پایین بیاورم وبه زبان محاوره ای وگاهی لاتی چیزی بنویسم !!!! بهتر است ، نه ؟ . پایان
ما نه رندان ریاییم وحریفان نفاق
آنکه او عالم سر ست بدینحال گواه است
باده نوشی که دراو روی وریا نبود
بهتراز زهد فروشی که در او روی وریاست
فرض ایزد بگذاریم و بکس بد نکینیم
وآنچه گویند روا نیست نگوئیم رواست
« حضرت حافظ شرازی )
ثیا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا . ۲۷ ماه ژوئن ۲۰۱۹ میلادی !......