« لب پرچین » ثریا ایرانمنش . اسپانیا
« سبز دریایی که به هنگام روز فیروه گون است بهنگام شب از آن آتش بر جهد » ناخدای رامهرمزی
هزاران سال پیش ، بزر گ مرد و ناخدای رامهرمزی در کتاب ( شگفتیهای ) هند وخشکی دریاها نوشت
شگفتی های دریای پارس چیزی است که مردمان به هنگام شب ببینند در آنگاه امواج چون برهم خورند وبر یکدیگر شکسته شوند ، از میان آنها آتش برجهد وآنکه بر کشتی سوار است پندارد که بردریایی از آتش روان است .
این دریا که بسبب کمی عمق ووجود پستی وبلندیها زیر دریا از دیگر درها پر جوش وخروش تر است وبه اقیانوس هند مپیوندد.
نام دریای پارس ودریای عمان خلیج نامیده میشود این نام از روزگار هخامنشیان بر روی خلیج پارس گذارده شده است در کتیبه ای که از داریوش بزرگ هخامنشی در تنگه سوئز ( که ذوهزار وپانصد سال قبل جزو امپراطوری وقلمرو پادشاهی اوبود نام این خلیج دریایی را پارس نامیدند درزمان ساسانیان نیز این خلیج دریای پارس بود .
به هنگام شب خلیج زیبایی خاصی دارد در زیر نور آفتاب روز بسیار دیدنی ودلکش است تلاطم دریا وبرخورد امواج که از آنها نور می جهد با روشنی ماهتاب رنگ ماهیان پرنده که شبانگاه به جست وخیز بر میخیزند وهزاران هزار به حرکت درمیایند وبازی وپرش خودرا همچنان ادامه میدهند از پیکر سر آنها گویی صفحه بدنشان پرتو سپید رنگی ساطح میشود وپهنه این دریای نیلگون را مانند آسمان پرستاره ای می آراید بزرگترین دریا دار ناخدای رام هرمزی را که خود از مردم خوزستان بوده است برآن داشت تا وصفی چنین دل انگیر در کتاب خود بیاورد.
خلیچ پارس از لحاظ ساختار طبیعی وتاریخ پیدایش شباهتی به دریاهای دیگر ندارد وسر تا سر آن گویی یک ساحل نیلگون است .!
در تاریخ ۲۶ ماه مه ۱۹۰۸ میلادی مطابق با پنجم خرداد ۱۲۸۷ شمسی مته حفر چاه مسجد سلیمان آخرین ضربت خودرا به صخر ه ای که روی معدن معروف مسجد سبیمان قرار گرفته بود وارد آورد ونفت با فشار زیاد فوران کرد منبع عظیم نفت مسجد سلیمان وآینده آنر ا به دست سر مایه دارن وشرکتهای چند ملیتی داد دیگر مسجد سلیمان یک دهکده بیش نبود وشرکت سندیکاهای خارجی امیدوار بودند که به یک معدن دست یافته اند .........ادامه دارد از کتاب ( خلیچ پارس : نوشته احمد اقتداری ).
----------
امروز این دریا محل جولان کشتنی های عظیم نفت کشی وتجارت شده ایت ودیگر از آن ماهیان پرنده وسپید خبر نیست وشبها مانند یک مرداب متعفن در خواب فرو میرود .
از خودم میپرسم که بتو چه ! تو چرا مرتب کاغذ هارا سیاه میکنی جز اتلاف وقت چیزی نیست که فایده داشته باشد دیگر نه ناشری هست ونه روزنامه ومجله ای ونه نویسنده توانایی ونه تاریخ دانی ! همه رو به سیاست نهاده اند وراست ودروغ را درقالب خبرها بسرعت به روی آنتنها میفرستند کسی حوصله این نوشته هارا ندارد !
خوب همچناکه من توانستم درکتابخانه دانشگاه کمبریج کتاب ( خلیج پارس ) را بیابم شاید روزی هم کسی در زیر این اثاثیه رویهم تلمبار شده توانست ا انی نوشته ها بهره ای بگیرد !.
امروز ها سرها د گریبان وروی
تابلتها خم شده بسرعت برق از جایی به سر زمینی دیگر سفر میکنند بی آنکه از جایشان برخیزند .
مهم نیست درباره من چگونه فکر میکنند ویا میاندیشند ویا گاهی مینویسند اما مهم آن است که نمیتوانند مانع شوند که همانی هستم که باشم وخواهم بود .
منگر مردم دنیا شدن بسیار هم خوب است مگردر طی این سالهای عسرت وبدبختی وتنهایی کسی بفکر تو بود؟ گذاشتی تادنیا به آسانی بگذرد وبر زندگی بوسه زد .
حال امروز دراین فکرم که هجوم کشتی ها جنگی وردیف شدن ناوها برای حمایت خلیج نیست بلکه میل دارند که هرکدام سهم خودرا بردارند یکی از شمال عربده میکشد / دیگری از جنوب / وسومی از غرب ویکی از شرق . خلیج دیگر رنگ وروی خودرا از دست داده وآبهایش مسموم شده اند بگذار به آسانی برز ندگیشان بوسه بزنند وپندارهای پوچشانرا با زور اسلحه بر آن مادر سر زمین پارسها فرو ریزند .
روز گذشته امیدواری داشتم وامروز در کما ل نا امیدی این چند خط را مینویسم وبه عربده های گرگهای گرسنه گوش میدهم که چگونه هریک میل دارند تکه ای از ان سر زمین را که دیگر میرود تا خاک شوند با خود ببرند ومردمش از شدت فقر وبیچارگی وگرسنگی قدرت برخاستن ندارند برایشان هم مهم نیست .
دزدان وچپاول گران از شمال چشم به همه معادن دوختند وآهسته مانند دزدان نیمه شب که مردم درخواب خوش انقلابشان بسر میبردند هرچه را که بود بردند وبه پادوهایشان نیز کمی خوراندند ومردم نشسته در پای منبرها تا یاد بگیرند چگونه باید ماتحت خودرا بشویند وبا کدام انگشت درون حلقشان .....بزنند .
جوانان کم تجربه وپیران بی حوصله که این سر زمین را با مشت وفریاد به باد دادند حال هرکدام دچار دگرگونیهایی شده اند یکی پشیمان ودیگری نادان .
باید مرتب عقاید آنهار ا خواند وبرایشان کف زد وآفرین گفت !
از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار
کان جادوی کمان کش بر عزم غارت آمد
آلوده ای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه
کان عنصر سماجت بهر طهارت آمد
دریاست مجلس او دریاب وقت ودریاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد
حال باید با بغض برای شاهنشاهان گذشته نوشت که :
ایران ما ایرانستان شد وکوروش همچنان درخواب بود ماراهم با خود ، بخواب برد .پایان
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » . اسپانیا . ۲۶ ماه ژوئن ۲۰۱۹ میلادی برابر با ۵ تیرماه ۱۳۹۸ خورشیدی !!