جمعه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۸

بیهودگی

« لب پرچین » ثریا ایرانمنش  . اسپانیا !
---------------------------------------------

لحظه ها  پا میفشارد  بس گران بر سینه من 
عقر بکهای  زمان گویا فسردند امشب 

خاطرم بس ناشکیبا  در  پی صبحی  سپید است 
صبر مارا  بال زرین گوئیا بسته اند امشب........« هما»

بیهوده  در فضای مجازی  فریاد میزنیم  روح قهرمانی ومبارزه  در ما مرده است  دیگر ثباتی نداریم  بی مهابا از میان  شهرهای طاعون زده  / سیل زده ودرون آتش  میگذریم  وبه راه خود ادامه میدهیم .
سر زمینی که لگد مال  دسته های  مسلح ودزدان وچپاول گران  شده است  ومسلح به سلاح های  مخرب خودش درهم شکسته وبی اعتنا  به ملتی گرسنه وبرهنه  تنها آروزیش  ( برنده شدن ) درجنگ است !.
مردم هیچگاه به مبارزه ویگانگی بر نخواهند خاست  هر کس برای خود سازی کوک کرد ه وبرای اطرافیانش آن ساز را به صدا درمیاورد .
میهنی  وسر زمینی  که تنها آرزوی مردمش یک آرامش نسبی بود  یک حیوان  که میداند چه میخواهد  به دنبال هدفش میرود وزمانیکه سیر شد  وبه مقصود رسید  آرام  میشود .
اما این دسته حاکم بر سر زمین ما که همیشه دچار اندوه  وملال اندیشه هاست  هر کاری  که می پسندد انجام میدهد  واز کسی فرمانبرداری نمیکند تا پای منافع خودش در پیش نباشد .

درمیان ساختمانها بلند وکوتاه  شهرها بناهای مبتذل  وگوناگون  با سبکهای مختلف  که بیشتر جنبه خود نمایی دارد  با کوچه های بی نام وبی هویت  وبی شخصیت  ناگهان یک بنای عظیم سر بر میاورد  مجهز به تمام وسائل تکنیکی ودوربینهای مدار بسته  « اینجا آرامگاه رهبر است ) ! مسجدی با صدها ستون با کاشی های آبی وسفید وتکه پارچه های سبز وسیاه که برآن کلمات ناممفهومی  نقش بسته است .

بزرگتر از حرم های اعراب  در گرانادا ویا سایر شهرها درعین حال خانه های  شکم بر آمده  زمین گیر بخاک نشسته است جنگلها میسوزند   مردم با چهرهای بی حالت  تنها با یک چشم  زیر  دست وپاهای  تیرزنان  وتازه برخاسته  با مشتهای اهنین جان میدهند .
دنیا باین سر زمین وداستانهایش  تنها بصورت مردمی بیحال وزنا کار نگاه میکند .
ارتشی ویا سربازانی که  گذشته از شغل  خود  ماشینهای آدمکشی  را نیز به راه انداخته اند  از یکدیگر متنفرند وباهم از ملتی که بر گرده آنها سوار شده اند نیز بیزارند.

نه ! دیگر وطنی  نخواهد بود  نیروهای ناشناسی  مانند   جزر ومد  در یا  دراوقات  مناسبی  بطور ناگهانی  آنرا  از بین خواهند برد .
در این میان سر زمین خرس سفید  با رهبر ابدیش  آجرهای طلایش را میشمارد  ودر توالت طلا ادارش را خالی میکند دروان طلا حمام میگیرد ومیل دارد که معادن را نیز ازآن خود کند .
با چشمانی کوچک اما مغزی بزرگ  به مقصود خودر سیده است واینها همه از برکت همان وطن فروشانی  بما رسید که هنوز عاشق سبیل  استالین هستند . و چه گوارا قهرمان ابدیشان وخیانتکارانی که دربی بی سکینه نوکز بی جیر ومواجب همان خرس قطبی است .
تنها چند دست لباس مارکدار وتکه نانی مانند سگی پاسبان جلوی آنها میاندازند وآنها شرفشانرا ومیهن پرستیشان را به همان سادگی یک لیوان آبخوردن  به معرض فروش میگذارند . 
جاسوسها  درهمه جای دنیا پرکنده اند درلباسهای گوناگون اعم ا ززن یا مرد  دیگر نمیتوان حتی به آیینه هم اعتماد کرد . ث

وای دژخیم  زمان چنگال  وحشت میگشاید 
پیکرم  را درمیان  پنجه هایش میفشارد 

سینه ام تنگست وفریادی نمی پیچد  بگوشی 
هستی ام  در پنجه  دیو  زمان جان میسپارد 
پایان 
ثریا ایرانمنش « لب پرچین» اسپانیا / چمعه ۲۱ ماه ژوئن ۲۰۱۹میلادی .!!!