پنجشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۸

جنگها وما !

« لب پرچین » ثریا ایرانمنش . اسپانیا !
----------------------------------------------

دورانی در زندگی  یک انسان  پدید میاید  که درآن باید جزئت  بی انصاف بودن را داشته باشد  جزئت  آنرا که همه تحسین ها واحترامات  که به او تلقین  شه وآموخته  به دور بریزد  وهمه چیز را بی پرده وبا جسارت بسازد .
هم بزرگی وهم ناتوانی  به یک اندازه  به هر نژادی  وسر زمینی داده شده است وتنها آن نژاد باقی میماند  که اندیشه های پرتوانش را مانند یک آبشار پرتوان  وپهناور  در خط و زبان واشعار وموسیقی  که دنیارا سیراب میکند  ، بریزد  همه آنهارا احساس کند  وبفهمد  وآنکه فریب میخورد شاید دراین کار تعمدی دارد  ایده آلیسم دروغین - فمنیسم دروغین -مذهب دروغین  بی خدایی دروغین -  نه نجات  بشر امروزه به دست حقیقت است  . 
چشمان خودرا نمیتوان فریب داد ،قلب نیز فریب نمیخورد.
امروز همه واژه ها دگرگون شده اند ملتی در  دام یک اختاپوس مهیب دارد دست وپا میزند راهی ندارد باز گشت به ‌آن دوران بقول خودشان طلایی که امکان ندارد ،  در|آن زمان موسیقی ما داشت رو به انزوال و ابتذال  میرفت هرکس که کاری نداشت وته صدایی فورا روی صحنه با آرایش وافاده تمام ظاهر میشد وگاهی بتی میشد نا شکنی ! خواب گلابی بود  / بیراهه ای حله بود / قلب بهار ، شب تاریک بد,ون مهتاب /  آواز بلبلان دربند !  وهمیشه هم طلبکار معشوق  ودویدن به دنیال یک عشق واهی بودند  ویا خودستایی همه خسته  در میان تند بادهای افیون وافکار ایده \الیسم  روح ایران را بکلی کشت ونابود ساحت .
؛ آه دلم  آشفته است /  چشمانم تیره است ! ؛  همه اینها چیزهایی بودند که کم کم  درما نفوذ کرد  وجوانهای |ن روز  ناگهان همهرا بالا آوردند . 
دوران خوش خوابهای طلایی بسر رسید  اشعار ناب مخفی شدند  خوانندگان بزرگ ونامی در ابر ها پنهان گشتند  واشعار  مبتذل  واحساساتی  بعنوان  ترانه  میان این خوانندگان کوچه وبازار  وکافه های سر گذر  پخش کردند .
شاعری در اشعار خود سروده بود که / پاریس / پاریس همان شهری که من آرزو میکنم تهران باشد ! در پاریس اشعار انقلابی صادر میکردند اما هیچگاه دراین فکر نبودند که آن نژاد - آن ملت چه جنگهارا از سر گذراندند چه قربانیاین درراه هدفشان دادند  حال میل داشتند مملکتی  که هشتاد درصد آن سواد خواندن ونوشتن ر ا نمیدانستند ناگهان ویکتور هوگو شوند یا مارسل پروست ویا غیره . هیچکدام از ایشان نمیجنبیدند  که تهران را پاریس کنیم اول باید بمردم آموزش دهیم که درختان خیابانهارا غارت نکنند ! به دنبال نویسندگان اجتماع شوراها وسوسیالیسم دورغین ندویم  مبادا که مارا عامی بدانند ! 
آنها حتی به خودشان دروغ   میگفتند  از رویا رویی با زندگی وسختی هایش  واهمه داشتند  برای شب زنده داران ومیخواره  آواز سر میدادند  وزنان به هر آغوشی میخزیدند  همه جا شور وهیچان بود  همان شکوه  پر آوازه که تنها به نمایش در\امد وباعث سقوط ما شد .

آن نژادی را که شاعر پاریس نشین آرزو میکرد  کار قرنها  مصیبت  بیماری  وتلاش  برای زنده ماندن  زندگی که ساخته وپرداخته بودند میل داشتند که روح نژادشان را حفظ کنند نه خاک مردگان و\پدران پوسیده درخاک را .
عده ای مطربی را پیشه ساختند  در|آمد  خوبی داشت  کاری هم به قوائد اخلاقی نداشتند تنها کمی ایده آلیست چاشنی آن کرده بودند  هیچگاه هیچ کس چیزی نیافرید  ، آفریدن  از روی دلیل وبرهان نیست  برای ضرورت وباقیماندن باید آفرید  برای بر جای ماندن یک ملت  تنها همه دروغ میگفتند  وبه احساسان یکدیگر طعنه میزدند.
امروز آن ملت که به یک امت  ذلیل وبیخرد مبدل شده است  دیگر میلی ندارد  که ر وح خودرا نجات دهد  وخودرا به حقیقت نزدیک کند  همه با جنون پرده دری  وخشونتی وحشیانه  وشهوانی  پیکرشانرا عریان ساخته اند .

عده ای بی تفاوت زندگی خودرا میگذرانند  ویا خاموشند .

ونوع دیگرزندگی  آنچه را که ما فراموش میکنیم  یا میل داریم  از خاطرات خود  بگذریم  دیگران بجای ما میاندیشند  وبما یاد آور ی میکنند ! از کدام خانه وخانواده برخاسته ای ؟! 
امروز « پول» حاکم است با پول میتوان حتی  خدرا ازآ سمان به زمین کشید وبا او به مجادله پرداخت احترامی که دیروز بتو میگذاشتند به گوشت واستخو.ان و\پیکر وفداکاری های تو تو نبود به پیراهنت سلام میگفتند وپای پوشی که حتما میبایست یک آر م روی آن باشد . ث
پایان 
ثریا ایر انمنش « لب پرچین » اسپانیا / ۲۱ ماه ژوئن ۲۰۱۹ میلادی .!!!