چهارشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۹۸

خیال بافی !



دیگر نمیخواهم  که دراین پرده ی رنگ
نقش آفرین  سرگذشت خویش باشم 

امروز دراین خیال بودم که داستان بنویسم  اما همه داستهانها درون دفترچه ها مدفونند وپنهان !دیگر حوصله ندارم یک داستان خیالی را بنویسم  امروز با مردمی بی شکل  بی قواره  که مانند ژله لرزان وگاهی جا خالی میکنند ، روبرو هستم .
چه میتوان کرد ؟  امروز هر اندیشه وهر فکری وهر نجابتی  وهر نیرویی  ناگهان ناپدیدمیشود  درست مانند آنکه تکه سنگی را درمیان یک برکه گوگرد رها کنی !  گاهی چند چین روی آن برکه میلرزد وتمام میشود .
این مردم را نه میتوان دشمن خطاب کرد ونه دوست  اما ایکاش دشمن بودند  ویا مردمی بودند  که جایی برای دوستی نداشتند  وآن نیرومندی وخرد را نیز از زندگیشان  برده اند  تنها برای  دشمنی آفریده شده اند 
هرچیزی را که میگویی یک یا چند ناسزا نثارت میکنند  نه برای  امیال راستین  ونه برای بی ایمانی درهر زمینه ای هیچ نیرویی باطنی ندارند  امروز خواه در زمینه هنر ویا سیاست  یا درزندگی روزانه  نیروهایشان بیهوده مصرف میشود .
 دین کهن سازان نیز درهیچ موردی کار گر نیست نه تاریخ گذشته ونه گفته های بزرگان تنها راه خودرا میروند گاهی بخود رنگی میزنند وماسکی میگذارند  تا با بند وبستهای تهوع آور  درجهت منافع خود کاری انجام دهند  آن ایده آلیسم قدیمی بکلی مرد  وآن کوششی که برای درستی وراستی  میشد ناگهان از میان رفت وامروز من بیاد آن فیلم معروف زندگی نرون افتادم  ، نه دنیا فرقی نکرده است مردم عوض میشوند و مکان وما اسیر زمانیم .

با درگرگونی که در سر زمین ما رخ داد گویی یک ویروس ویا یک بیماری  همه گیر  دردناکتر ازیک طاعون  برهمه خاور میانه  رسوب کرد وکم کم اروپای ضغیر وکبیر را نیز  آلوده  ساخت .
زمانی که مرد اول جهان ریاست جمهور سخن میراند وهمه هورا میکشند وهای های میکنند بیاد نرون میافتم که آیا درمقابل انسانهای واقعی انگشت خودرا رو به پایین میفرستد ویا به بالا ! روزی آن سر زمین آمال  وایده آل بشریت بود ان اینک هم خود شکست خورده وهم دیگرانرا شکست داده است  امروز به درستی نمیدانم کدام سر زمین قدرت بیشتری دارد ؟ وتنها میدانم که یکنوع جهان پرستی درمیان مردم رواج یافته  ومیهن پرستی وستایش خاک وزادگاه یکنوع ضعف بشمار میرود  آنهم برای خیال بافی ها ونوستالوژی ها .
امروز مردم دورخودشان میچرخند ودر دنیای خیال مشغول چرا هستند شعار حقوق بشر تنها درهمان محوطه وچهار دیورای سالن کنفرانس مطرح میشود تنها حقوق گزافی به کارکنان آن پرداخته میشود وبرای تحقیر سر زمینهای دیگر استادانه کار میکنند .

زادگاه من درجنوب سر زمینم بود  بالاتر از کویر ، کویر زیر پاهایم بود آن مادر بخشنده ودارا وپر بار  میل داشت که سر نوشت خویش را خود تعیین کند  او در بخشندگی خستی بخرج نمیداد معادن زیادی زیر |آن خفته بودند ، در موهبت های خود  موجودات خوش ترکیبی را  میساخت  که پیکرشان برای  شکفته شدن درآفتاب  ساخته وپرداخته شده بود کوهستانهای بلندی داشت ودشتهای فراوان ومردمش مانند  همان کویر تشنه پر طاقت بودند تنها به پرستش آب / خاک / وخورشید میپرداختند خورشید خدای واقعی آنها بود که درشعله های آتش بر افروخته جان میگرفت .
با آمدن دزدان وتجاوزگران از دیار بکر وعمر وعثمان همه چیز زیر روشد شاهان همه دست به کشتارهای فراوان میزدند وسر انجام دراین روزهای آخر آن سر زمین پاک ودست نخورده که مانند دختران  زیبایش باکره بود به دست عده متجاوز نابود شد ، معادن بر باد رفت ابهای ذخیره تمام شدند وخاک توبره شده به صحرای کربلا رفت مردمش ؟ اما درسکوت جان دادند ویا میدهند دیگر حتی فریب آن آتش پرستانرا نیز نمیخورند دردرون خود نیرویی یافته ان وبا کمک آن نیرو بر همه چیزهایی که ممکن است سد راهش باشند نبرد میکند .

مرحوم رضا شاه کبیر تنها سه شب در آنجا اقامت کرد واز آنجا به زاهدان وسپس برای ابد به تبعید رفت
 آرزو داشت درهمان خاک بماند .
قبل از آنکه با مادر محمد رضا شاه عروسی کند در همان دهکده شمال وزادگاهش با زنی ازدواج کرد وصاحب پسری شد وخود وارد دسته قزاقان وسپس رفت تا جاییکه تاج را بر سرنها د.
آن زن وآن پسر فراموش شدند وآن پسر با همان چهره وهمان قامت وهمان چشمان تیز وبراق اما بیمار ومعتاد وارد شهر ما شد وپدرمن اورا بخانه آورد پنهانی برایش تدارک همه چیز دید درها را بست فردا او رفت معلوم نشد به کجا وپدر بما گفت این برادر ناتنی شاه جوان است  نام او نیز رضا بود .
اینهارا درکودکی بچشم دیده ام با آنکه سه یا چهار سال بیشتر نداشتم اما ذهنم کار میکرد وحافظه ام مرتب مانند یک ماشین خودکار همه چیز هارا ضبط مینمود متاسفانه امروز شاهدی براین ادعا ندارم .

امروز ار روبرو شدن با حقاقیق فراریند  از جنبه معنوی به انسانها فراریند  عاجزند ، کورند ،  همه جا همان ترسوها  همان فقدان مردانگی  وهمان شور وشر هیچان بیهوده وبی بنیاد  همان شکوه پر زر وزیور که به نمایش گذارده میشود  خوداه در نماد میهن پرستی ویا در باده پرستی  برایشان یکسان است مذهب در ردیف همان میخانه ها جای دارد  برای جام شراب نیز سرود میخوانند. ! ث
پایان 
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » ۱۹ ماه ژوئن ۲۰۱۹ میلادی !.
------------------------------------------------------------------