جمعه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۸

شاعران گذشته !

« لب پرچین » ثریا ایرانمنش . اسپانیا !
-------------------------------------------
یارب  ، مردی که رهنما مردی  نیست 
صد راه وزهیچ رهگذر گردی نیست 

هرکس برهی  جهانده اسب  اوهام 
در پهنه  اندیشه ، هماوردی نیست 

کتابهای جیبی شاعران متعهد وانقلابی وچهگوارایی واستالینی را درون یک بسته بندی محکم بسته ام برای روزهای آینده ؛ اگر آینده ای وجود داشت ؛  ودراین فکرم که آیا هیچکدام از آنها به فعلات ومفاهیم واوزان عروضی شعر توجهی داشته اند یا مانند پیشوایشان جناب نیما قلم را به دست احساسات روزانه خود سپرده در یک برهه از بیخبری ناشی از مواد ومستی چیزکی  بنام شعر نو سر هم کرده و آنهارا به دست چاپگرها داده  درنسخه ها جیبی ومقوایی که  در سر هر کوی وبازار بفروش میرسید  دکتر حمیدی شیرازی  فراموش شد ، دکتر خانلری بکلی از میدان بیرون شد ، شاعر گرانمایه ما نادر نادر پور خودرا در گوشه عزلتی  پنهان ساخت  استاد ومعلم همه آنها با پول دربار رفت تا مغزش را عمل کند هنگامیکه برگشت گویا درون مغزش را پاک خالی کرده یک روبات کار گذاشته بودند بر ضد  ، همه برخاست جوانان ما هم تنها بت پرستی  را میدانستند میدانند وهنوز هم دنباله روی اشخاصی هستند که پهن بارشان نیست  سیمین بگوشه خزید لعبت والا قلم ودفتر به کناری نهاد فروغ به زیرخاک رفت پروین اعتصامی مد نبود اما جناب دکتر رحیمی که  با یک سروده چند صحه ای میفرمودند ( ای سیاهروی ترین امپراطور ان ) !!!  سر دسته وگل سر سبد شدند !انگار که همه امپراطوران بیگناه واز اصحاب پیامبران دورغین بودند حال کجایید تا ثمره این بافته هار اببینید؟ حال کجاییدتا گرسنگی وفقر وبیجارگی وخیابان  خوابی تجاوز به مال وونامو س مردم را  که شما زیر دیگ آنهار اروشن ساختید ، ببینید؟ کجائید تا درون  زندانهارا ببیند که چگونه جوانان به دست مشتی معتاد وآدمکش حرفه ای که به عمد آنهارا  هم بند زندانی میکنند تا یکدیگر ا ویا شخص بیگاهی را بجرم واهی زندانی شده بکشند روزی آه وفغان این مادران  داغدار دامن آلوده شما وخانواده تانرا خواهد گرفت .

وامروز در فضای مجازی  ظهور مردانی  دانا ویا نادان ویا آبشوگر وشارلاتان چهل سال است که همه را سرگرم ساخته اند نسلی سوخت ونابود شد وما پیر شدیم ودرحسرت همان دود برگهای خشکیده ماندیم .ما نیز در آتش درون سوختیم .  

ولیعهد ما دریک بیمارستان دولتی در جنوب شهر به دنیا آمد وبچه یک  جنوب شهری ومعلوم الحال بچه اش را برده درکانادا به دنیا بیا.ورد !!!بهشت دزدان وآدمکشان حرفه ای . دفتر زمانه این گونه ورق میخورد ! 
جناب شاملو وآن مردک دیوانه  جلال ال احمد هنوز خدایگان این بت پرستانند وستایش وپرستش میشوند .وهنوز ضحاک ماردوش بر تخت نشسته معلوم نیست چه آیه هایی  را میخواند که همه مردم  درخواب وبیهوشی فرو رفته اند ؟  وبه تازگی  مردکی دهاتی با لهجه شهرستانی بوشهر ی یا نمیدانم کدام شهرستان با یک لپ تاب پیدا شده لباس همگرایی ملی گرایی را پوشیده دنبال خاندان پهلوی است ومیل دارد همه را ( کشیده ) بزند مشتی الاغ هم به دنبالش رفته اند بیکارند ! ملت بیکار است این نوعی سر گرمی است .
وبدین سبب این خاندان عدل الهی وعلوی پایدار میمانند تا زمانیکه سر زمین ما  تکه تکه شود ویا آنقدر بلاهای طبیعی ظاهر میکنند که بکلی ایران با خا ک یکسان شود .ث

آشفته و حیرت زده  از جویایی
ز استاد  حکیم  جستم  این بینایی

دیدم که چو نایافته  بیدار کسی 
او نیز بخواب  رفته از تنهایی
پایان 
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا ! جمعه ۱۴ ماه ژوئن ۲۰۱۹ میلادی / 
اشعار متن از ؛ وجدی شیرازی ؛‌