چهارشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۹۸

فردای نیامده

« لب پرجین » ثریا ایرانمنش . اسپانیا !

بجان آمد دلم  زین  دیر پا ، شب
چه جانفرساست این بی انتها ، شب 

فرو ریزد دلم  در سینه  از  بیم 
بهنگامیکه  افرازد  ، نوا  شب ...... ع . اطهری 

رک وراست سخن بگو وراست بگو  بی بزک وبی پیرایه  حرف بزن برای آن بگو یا بنویس که مفهوم گردی  نه مفهمو گروهی  خاص  بلکه مفهوم  هزاران تن  حتی حقیرترین  وساده ترین انسانهای عالم  حرفت را روشن بگو  وخودت روشن باش واستوار  مهم نیست اگر زمین خوردی  اما بی ابهام حرف بزن  .استوار بر زمین بایست  .
آیا کسی باین  نوشته ها وگفته ها گوشی فرا میدهد ؟ گمان نکنم ! باید نقابی بر صورت زد واصل خودرا پنهان ساخت دیگری شد انواع واقسام نقایهاب موجود است مانند دکان برای اجاره لباسهای بالماسکه ! یکی خروس میشود دیگری مرغی چینه خوار وسومی گرگی درنده .حال باید درانتظار  آ|ن ماده گرگ نشست که همهرا با پول خریده است ! حتی اطرافیان ریاست جمهور امریکای بزرگ را ! ماده گرگی که دهانش باندازه دهان یک تغار باز میشود گویی همان |آن میل دارد ببلعد درانتظار  مکیدن است وبلعیدن  کلمالتی که میگوید بدون |اهنگ وبدون هنیچ  طنینی از ظرافت یا خواستن یا شعله کشیدن تنها دهانش باز وبسته میشود کلماتی که هیچ |اهنگی ندارند تنها میل به ریاست دارند ! همسرشانرا پنهان کرده اند تا امام زمان شود ! وسر از چاه موال دربیاورد . 
خصلتی که طی این چندین سال  درنهادش پیدید آمده  پر اورا استوار ساخته است  آن ایدالیسم گندیده ووامانده و\پس زده  هر آن درمیان گفته هایش ورفتارش دیده میشود تلاش غریبی برای آشتی دادن خود با ملت وسایرین مینماید  این پس مانده بورژوای قدیم  ،ومن نمیدانم این ترکها قاجار چه چیزی را به سر زمین سرخ پوستها ووواکینگها داده اند که هنوز تا هنو زاست آنهارا میطلبند ! طالب حرمسرا  ها هستند از نوع مادینه ونرینه ! حال این معجون شگفت آور با \ان چارقد ابی رنگش  به پا خواسته ومیل جهانگشایی دارد !  با بی پروایی  وبوی معجون دو رویی وکم وبیش نفرت |اور  اما زورش میرسد حسابی ثروتمند شده وتوانسته حتی کودن ترین  آدمهارا نیز بخرد .
من مرده ام دیگر نیستم تا ببینم سر زمینم دردست این فواحش تکه تکه میشود فواحشی که خود تکه تکه از گوشتهای مانده وبو گرفته خمیر در خون سفلیس وسوزاک رشد کرده اند . نه ! من نیستم . بعد از رفتن ( او) منهم رفتم با رفتن  او دنیا دچار دگرگونی شد همه چیز زیر روشد اما نام او بر بسیاری از سینه ها نقش بسته است . پرستش میشود ستایش میشود . آنتگاه بجای شمع کافوری \پیه سوز گندیده چربی های مانده درکوزه های دول مختلف چشمک میزند . 
من حرف خودرا میزنم  ومینویسم ومسئولیت آنرا نیز بر گردن میگیرم . نفرت باین فاحشه قرن که نام قدیس بر خود نهاده است و ننگ ونفرت بر آنهاییکه از قبل او بهرها میبرند وسودها وبرایش خدمت میکنند .
وبدینسان من که خود بارها از بیعدالتی  رنج برده ام  یاد گرفتم که دیگری را به ناروایی رنج ندهم .ث

رفتم بر سر تربت  شیخ شیراز 
با او سخن خویش نمودم آغاز  
فریاد بر آورد منم  کشته عشق 
از کشته ی عشق برنیاید آواز 
پایان 
ثریا ایرانمنش . اسپانیا ./ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۹ میلادی . .....