پنجشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۸

کفر زمین

« لب پرچین »ثریا ایرانمنش . اسپانیا .
-------------------------------------------
این روزها  سالگرد درگذشت بهترین شاعر ونویسنده وتحلیلگر  وفعال سیاسی  دوران ما  شاد روان « نادر نادر پور است » او نیز اهل کرمان بود ! وافتخار من .
---------
امشب ، زمین تمام گناهان خویش را 
بدرد گفته است 
 زهد سپید برف  ، کفر  زمینینانرا درخود نهفته است 
ا ین سیمگون  عقاب 
 بر چهره سیاه طبیعت  
زیباترین دروغ جهان است  
امشب درخت پیر گمان میبرد  که ، جوان است 
اما پس از  تولد خورشید 
اندیشه های  برفی او آب میشوند......... از کتاب « صبح دروغین چاپ آمریکا »

دوستان  عزیز من ،  شماایرانیان  گذشته به فضلیتی  که هرگز نداشتید  مغروز بوده وهستید  وبیشترین سر زنش هارا  به دولتهای دیگر روا میدارید  به دشمنانی نامریی که همواره از افتخارات قرون شما سخن گفته اند وپرده از روی راز زمان برداشته اند خیامرا  ادوارد فیتیز جرالد ترجمه کرد  شما آنچنان  درخودخواهیهای خود غرق بودید  که گویی ساخته وپرداخته خود ایزد متعالی میباشید . شما هیچگاه آدمهای صاف وصدیقی نبودید حتی با خودتان  شما با خود نیز روراست نبودید  وهمین نفرت  دنیای سیاه را برای شما به ارمغان آورد  همه چیز را با پول  وموفقیتهای نا پایدار سنجیدید  میگویید که درآن زمانها همه چیز سرجای خودش بود ! خیر نبود چیزهایی لب طاقچه درحال فروریختن بودند موحوداتی که کمی فضلیت وراستی را میشناختند  آنهار ابه کنجی راندید  حال دشمن بزرگ شما با منطق تجارت با شما رودر روست  هیچ گاه  یک اندیشه ژرف  را با خود حمل نکردید  سر سری از روی همه چیز گذشتید حتی از روی مردگانی که برای شما جان دادند قهرمان شما مردی گنده لات به شیوه فحاشان دوره گرد کوچه های پشت قلعه ( احمد  شاملو) بود دیگران همه فراموش شدند وپشت سرش جناب حضرت اجل  داستایوسکی زمانه ( سایه )  آمد وقهرمان شد  دراین حال دشمنان شما  بر ثروت شما  حسرت بردند  واین ثروت  حسادتهارا برانگیخت  موفقیتی درکار نبود  حسادتها بجا بودند  ودنیا  آنهارا با شوق پذیرفت .
 شما میتوانستید بهتر از اینها باشید چرا نویسندگان ومتفکران ودانشمندان شما همه یا گریختند ویا خانه نشین شدند  ولب دوختند ؟  زیرا میدانستند که شما یگانه نیستید  تنها نقشی را خوب بازی میکنید  با کمک وروجکهای روی صحنه و دیزی ابگوشت وگوشت کوب ! 

همیشه نام خدارا بر زبان  اما دستهایتان  درون کیفتان  بود از قانون  ومزایای آن چزی نمیدانستید  هریک خود یک قانون بود تشکیلاترا به درستی نمیشناختید  از تشکیلات سخن میگفتید اما هدف شما تنها « پول» بود  وبدین سان هم خود وهم آن کسیکه میل داشت شمارا بسازد از بین بردید امروز چه هستید دلقکانی رنگ شده دور دنیا ! در عمل چه میکنید چهل سال چه کردید ؟  خوب ! مرا به باد فحاشی بگیرید  من پر آزارتان دادم  عادت ندارید کسی بدیهای شمارا به رختان بکشد . عادت داردی ناسزا  بگویید  عقده های تجاوزتانرا بر او خالی کنید  وهمیشه هم حق با شما بوده است آیا میتوانید وقدرت آنرا دارید که  دردرا بدرون وارد ساخته وعذابش را بکشید ؟ اگر میل دارید  با زندگی همراه باشید  ودردنیا  راه خودرا داشته باشید  بدانید که دنیا مکانی سرد وگاهی  تنوری داغ وسوزنده است  خانه وکاشانه نیست  جایی نیست که بتوان  دوران کودکی  را یافت ودر پناهگاه  یک گرمای ابدی نسشت .
دنیا ظالم است  وغیر قابل اعتماد  ،عاشق انسانهای قوی  وقادر،  وعاشق  آنهایی است که باخودشان  روراست  باقی مانده اند  شاید دیگران موقعیتی موقتی به دست آورده باشند اما به زودی همه چیز را ازدست خواهند داد  ازهمان نوع موفقیتهای موقتی زمان جنگها  وخود فروشی ها .
دوستان عزیزم !  باتمام سر زنشهای بی رویه  ، من  این پیام را برای شما  دارم  که همه شما را دوست میدارم  بشما اعتماد کامل دارم حتی دشمنانمرا  من یک زاهد گوشه نشین نیستم  تقدیر ساز بودم وخود بی تقدیر  شامه من حساس است  وبه چیزی که میبینم  یا بی اعتمادم یا اطمینان دارم گاهی میان شک ودودلی میمانم وسپس شک را بر طرف ساخته  تردیدرا نیز رها میکنم چرا که دروغی دیگر درپیش رویم سبز شده است . .
من ونادر نادر پور هردو باین هیجان بی شکوه و شورش شما بی اعتماد بودیم او توانست درون یک دفتر بنویسد اما من تنها گریستم برحال شما وسر زمینم .
تو از کرانه  خورشید می رسی ای دوست !÷
پیام دوستی ات درنگاه  روشن توست 
 بیا بسوی  درختان نماز بگذاریم 
 که آرزوی سحرگاهشان دمیدن تست ......نادر نادر پور ...
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » ۲۳ ماه می ۲۰۱۹ میلادی برابر با دوم خردادماه ۱۳۹۸ خورشیدی !

از من اکنو طمع صبر ودل وهوش مدار  / کان تحمل که تو دیدی مه بر باد آمد . حافظ