جمعه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۸

نازنینم

ثریا / اسپانیا/ همان جمعه مقدس !!

نازنینم !
من  امریکا را از زمان جان  کندی شناختم !تا آن روزها  امریکا تنها روی نقشه جغرافیایی بود که معلمین ما خیلی تند از روی آن میگذشتند .

زمانیکه  ژاکلین کندی به همراه هسرش وارد کاخ شدند  من شیفته زیبایی وسادگی وبرازندگی ژاکلین شدم  وبا خودم فکر میکردم  که زمانی بزرگ شدم حتما مانند او همسر رییس جمهوری میشو م ومانند او لباس میپوشم ومحبوب القلوب خواهم شد  شهربانوی ما با کلی شیشه های رنگی که به خودش آویزان کرده بود از چشمم افتاد .

کندی را کشتند بعدها فهمیدم که به دستور معاونش  بود که با همان پیراهن خونین همسر. کندی درون هواپیما سوگند رسمی  را به اجرا در آورد ژاکلین بدون پول ودارایی وجواهرات با دوبچه مجبور شد همسر آن قاچاقچی معروف شود  هنوز ژاکلین برای من نمونت یک بانوی اصیل وزیباست .
بعد ها بزرگتر شدم امریکارا شناختم مردمش  را دیدم به شهرهایش سفر کردم اما اروپا ی کهنه را بیشتر پسندیدم وساکن شدم  جزیی از آنها شدم دیگر تنها یک انسان بودم که اهل هیچ کجا نیست .
چند روز پیش که دریک کلینک پزشکی بخاطر پای شکسته  ام خانم دکتر میپرسید اهل کجایی  گفتم کرمان  گفت وه آنجا زاده شده الان اهل اینجا هستی اسپانیا  گفتم بلی ظاهرا همینطور است بیشتر عمرم دور اروپا وامریکا گشته ام ساکن نبودم مرتب جا عوض میکردم  اینجا مردمش شبیه خودمان هستند اگر قرار. باشد دروغ بگویند به راحتی آبخوردن آنرا بر زبان میاورند  اما تعداشان  کم است .
خیلی به خاکشان عشق میورزند ومن فرزند خوانده آنها هستم  بعضی از کوچه ها ها تنگ وخیابانها وجویبارها مرا بیاد کوچه باغهای خودمان زیر درختان گل اقاقیا میندازد  امروز همه این درختان  گم شدند محبوبه شب /اقاقیا/ودرختان  بهار نارنج دیگر آن بوی سابق   را درمشام  جانم احساس نمیکنم تنها  ساختمانها سفید مانند قفس پرندگان رویهم تلمبار شده اند  دیگر آن امنیت شبانه  نیست ومن خانه  نشین شدم بچه ها پرواز کردند ورفتند باید آنهارا روی اینستا یا توییت .بیابم ویا با واتس آپ از حال یکدیگر با خبر شویم  سیما هست اما صدایشان کمتر است  . 
خیلی کوچک بودم  ویا جوان که شوهر کردم وخیلی زود بچه  دار شدم وچه زود بیوه شدم تازه میخواستم معنی زندگی را بچشم که مجبور شدم کار کنم  .نه !برای خودم دل نمیسوزانم  برای دلم  میگریم که تنها ماند . روحم را نگاه داشته ام   خوشحالم که در اختیار خودم میباشد .
 تو ؟! تو همان آشنای قدیمی هستی که ترا صمیمانه دوست میدارم .همین ! نه بیشتر ! اگر گاهی نظری ویا تذکری بتو میدهم تنها تجربیاتم هستند نه بیشتر .
برایت آرزوی موفقیت کامل دارم /ثریا